باستان‌شناسانی که در حال کاوش و حفاری در ویرانه‌های باستانی شهر متروپولیس در نزدیکی ازمیر ترکیه هستند، به‌تازگی سرِ یک تندیس مرمری را از دل خاک بیرون آورده‌اند که قدمت آن دست‌کم به بیش از ۲۰۰۰ سال پیش بازمی‌گردد و به حفره‌هایی مجهز است که برای نصب چشم‌هایی بسیار واقع‌گرایانه طراحی شده بودند.

در کاوش‌های باستانی در ترکیه، محقفان موفق به کشف سرِ یک تندیس مرمری متعلق به دوره هلنیستی شده‌اند که به باور آنان، پیکره الهه یونانی هستیا را به تصویر می‌کشد. این کشف در جریان حفاری‌ها در ویرانه‌های باستانی متروپولیس در نزدیکی ازمیر انجام شد. فعالیت‌های باستان‌شناسی در این محوطه که با نام شهر الهه مادر نیز شناخته می‌شود، از سال ۱۹۸۹ میلادی تاکنون به‌طور مداوم ادامه داشته است.

قدیمی‌ترین شواهد شناخته‌شده از سکونت در این منطقه به دوره نوسنگی بازمی‌گردد، با این حال این شهر به‌ویژه در دوران یونان باستان و بیش از ۲۰۰۰ سال پیش به شکوفایی چشمگیری دست یافت. این یافته‌ی تازه می‌تواند به تعمیق درک باستان‌شناسان از وضعیت این منطقه در آن دوران کمک کند و همزمان، دانش موجود درباره سطح و کیفیت هنر و صنعت محلی را دگرگون سازد.

باستان‌شناسان در ترکیه یک تندیس باستانی کشف کردند که گمان می‌رود مربوط به الهه یونانی هستیا باشد - دیجینوی

بر اساس گزارش منتشر شده، تندیس مرمری در یک بنای تجاری در شهر باستانی پیدا شده است. ویژگی‌های دقیق و ظریف این تندیس، از جمله نحوه پرداخت موها، نشان می‌دهد که اثر به دوره هلنیستی تعلق دارد. نشانه مهم دیگر برای انتساب این اثر به این دوره تاریخی، شیوه ساخت آن است؛ به‌گونه‌ای که سر از دو قطعه جداگانه تراشیده شده و سپس این دو بخش به یکدیگر متصل شده‌اند.

دوره هلنیستی به بازه زمانی در یونان، شرق مدیترانه و خاورمیانه اطلاق می‌شود که از زمان مرگ اسکندر مقدونی در سال ۳۲۳ پیش از میلاد آغاز شد و تا مرگ کلئوپاترا در سال ۳۰ پیش از میلاد ادامه یافت.

سردار آی‌بک از دانشگاه دوکوز ایلول، که از سال ۲۰۰۷ میلادی هدایت کاوش‌های متروپولیس را بر عهده دارد، می‌گوید که ابعاد این سر نشان می‌دهد که به یک تندیس عظیم‌الجثه تعلق داشته و شواهد ارزشمندی از سطح بالای مهارت پیکرتراشی در متروپولیس دوره هلنیستی ارائه می‌دهد.

باستان‌شناسان در ترکیه یک تندیس باستانی کشف کردند که گمان می‌رود مربوط به الهه یونانی هستیا باشد - دیجینوی

هستیا که یکی از منحصربه‌فردترین ایزدان در پانتئون المپیایی به شمار می‌رود، به‌عنوان الهه آتشدان و خانه مورد پرستش قرار می‌گرفت، اما برخلاف بسیاری از دیگر الهه‌ها، در هیچ‌یک از اسطوره‌های مشهور یونانی نقش پررنگی ندارد. هستیا، دختر کرونوس و رئا، نماد خانه، خانواده و ثبات اجتماعی محسوب می‌شد.

در جریان بررسی دقیق‌تر ویژگی‌های این تندیس، گروه باستان‌شناسی دریافت که حفره‌ای در ناحیه مردمک چشم‌ها به‌طور عمدی ایجاد شده است. این ویژگی در دیگر تندیس‌های یونان باستان نیز چندان نادر نبوده است. به‌جای تراش مردمک، پیکرتراشان سنگ‌های رنگی را در این حفره‌ها قرار می‌دادند تا چشم‌ها جلوه‌ای درخشان‌تر و زنده‌تر پیدا کنند.

این احتمال وجود دارد که باستان‌شناسان پیش‌تر نیم‌تنه مربوط به این سر را شناسایی کرده باشند. پژوهشگران اشاره می‌کنند که نیم‌تنه‌ای از هستیا که پیش‌تر از ساختمان بولئوتریون، یعنی محل گردهمایی شورای شهر در متروپولیس، به‌دست آمده بود، از نظر ابعاد با این سر مطابقت دارد.

باستان‌شناسان در ترکیه یک تندیس باستانی کشف کردند که گمان می‌رود مربوط به الهه یونانی هستیا باشد - دیجینوی

باستان‌شناسان بر این باورند که این دو قطعه در کنار یکدیگر می‌توانسته‌اند یک تندیس عظیم از هستیا را تشکیل دهند، هرچند برای تأیید قطعی این فرضیه، بررسی‌های بیشتری لازم است. اگر مشخص شود که نیم‌تنه و سر واقعاً به یک تندیس واحد تعلق دارند، این موضوع می‌تواند به درک بهتر ارتباط میان معماری مذهبی و معماری مدنی در متروپولیسِ دوره هلنیستی کمک کند.

حفاری‌ها در متروپولیس همچنان در قالب پروژه میراث برای آینده ترکیه ادامه دارد. از تماشاخانه‌ها و ساختمان‌های شورا گرفته تا مجموعه‌های حمام، این شهر تاریخی همواره شواهد فراوانی از گذشته پربار و لایه‌لایه این منطقه در اختیار پژوهشگران قرار داده است.

باستان‌شناسان امیدوارند که با ادامه مطالعات پیرامون این تندیس و معنا و کارکرد آن، این اثر به‌عنوان یکی از یافته‌های بسیار مهم در حوزه باستان‌شناسی هلنیستی شناخته شود.

باستان‌شناسان در شهر اورشلیم یک آویز سربی نادر با قدمت حدود ۱,۳۰۰ سال را کشف کرده‌اند که با تصویر منورا تزیین شده است. این آویز تنها دومین نمونه شناخته‌شده از این نوع در سراسر جهان بوده و در جریان کاوش‌های باستان‌شناسی در زیر گوشه جنوب‌غربی محوطه معبد کشف شده است. تاریخ این آویز به دوره‌ای بازمی‌گردد که حضور یهودیان در اورشلیم ممنوع بوده و همین موضوع، اهمیت و شگفتی این کشف را دوچندان می‌کند.

کشف نمادهایی از ایمان یهودی در کاوش‌های باستان‌شناسی اورشلیم معمولاً موجب شگفتی چندانی نمی‌شود، اما باستان‌شناسان اخیراً در جریان حفاری‌های محوطه معبد با کشفی فوق‌العاده نادر روبه‌رو شدند: یک آویز سربی تزیین‌شده با نقش منورا. این آویز ۱,۳۰۰ ساله که تنها دومین نمونه شناخته‌شده از این نوع در جهان به شمار می‌رود، به دوره بیزانسی متأخر، یعنی از قرن ششم تا اوایل قرن هفتم میلادی، تعلق دارد و در زمانی در اورشلیم باقی مانده که یهودیان از حضور در این مکان منع شده بودند.

پژوهشگران وابسته به اداره آثار باستانی اسرائیل در بیانیه‌ای اعلام کردند: «آویزی ساخته‌شده از سرب خالص که با نقش منورا تزیین شده باشد، کشفی به‌غایت نادر است. پژوهش‌ها آویزهایی از شیشه و فلزات دیگر با نقش منورا را شناسایی کرده‌اند، اما ما تنها از یک آویز دیگر در جهان آگاه هستیم که نماد منورا را بر روی سرب حمل می‌کند؛ آویزی که اکنون در Walters Art Museum در شهر بالتیمور نگهداری می‌شود.»

آویز تازه کشف‌شده دارای طرح یک منورای هفت‌شاخه است که در هر دو سمت آن به شکلی کاملاً یکسان دیده می‌شود. پژوهشگران توضیح داده‌اند که «نمایش دوگانه منورا در هر دو سوی این صفحه دایره‌ای، بیانگر اهمیت عمیق این نماد و جایگاه محوری آن در بازنمایی بصری پیوند با معبد و خاطره آن است؛ حتی در دوره‌هایی که مدت‌ها از ویرانی معبد گذشته بود.»

این قطعه در جریان کاوش‌های باستان‌شناسی پارک باستان‌شناسی دیویدسون در اورشلیم و در زیر حدود ۷.۹ متر انباشت خاک و مصالح ساختمانی کشف شد؛ لایه‌هایی که در نتیجه فعالیت‌های عمرانی هم‌زمان با ساخت یک بنای اسلامی در آغاز قرن هشتم میلادی بر روی هم انباشته شده بودند.

آیایو بلته، یکی از کارکنان شهر داوود، در بیانیه‌ای گفت: «روزی که در داخل یک سازه باستانی مشغول حفاری بودم، ناگهان در میان سنگ‌ها چیزی متفاوت و خاکستری‌رنگ دیدم. شیء را برداشتم و متوجه شدم آویزی است که نقش منورا بر روی آن قرار دارد.»

این آویز به شکل یک صفحه دایره‌ای طراحی شده و در بخش بالایی آن حلقه‌ای قرار دارد که احتمالاً برای آویختن به‌صورت گردنبند استفاده می‌شده است. منورای یکسانِ نقش‌شده در هر دو طرف، دارای سه شاخه در هر سوی محور مرکزی، یک میله افقی در بالای هر شاخه و شعله‌هایی در انتهاست و همگی درون یک قاب دایره‌ای جای گرفته‌اند. پژوهشگران اعلام کردند که یک سمت آویز به‌خوبی حفظ شده، در حالی که سمت دیگر دارای میزان بالایی از پتینه است. آزمایش‌های تحلیلی آزمایشگاهی تأیید کرده‌اند که این آویز از ۹۹ درصد سرب ساخته شده است.

یووال باروخ، باستان‌شناس اداره آثار باستانی اسرائیل، اظهار داشت: «این کشفی غیرمعمول است. این آویز که نماد منورا را بر خود دارد، صرفاً یک شیء مادی نیست، بلکه مُهری شخصی، نمادی از حافظه و هویت است که احتمالاً به یک یهودی ناشناس تعلق داشته؛ فردی که تصمیم گرفته آن را بر گردن خود بیاویزد.»

در دوره بیزانسی، یهودیان از ورود به اورشلیم منع شده بودند و همین موضوع پرسش‌هایی را درباره چگونگی رسیدن این آویز به محوطه معبد مطرح می‌کند. کارشناسان بر این باورند که این آویز ممکن است متعلق به یک زائر پنهانی بوده باشد که به‌طور غیررسمی وارد شهر شده، یا به یهودی‌ای تعلق داشته که برای مأموریتی اداری یا به‌عنوان یک تاجر به اورشلیم سفر کرده است.

آمیخای الیاهو، وزیر میراث اسرائیل، در بیانیه‌ای گفت: «حتی در دوره‌هایی که یهودیان از ورود به اورشلیم منع می‌شدند، پیوند آنان با این مکان مقدس هرگز قطع نشد.»

باروخ تأکید کرد که این آویز نه‌تنها نشان‌دهنده devotion شخصی به ایمان یهودی است، بلکه گواهی است بر این واقعیت که فرمان‌های امپراتوری برای منع یهودیان از ورود به شهر، مانع همه افراد نمی‌شد. او توضیح داد که استفاده از سرب، به‌جای فلزات رایج دیگر آن دوران، در ساخت تعویذها امری متداول بوده و همین موضوع نشان می‌دهد که این آویز معنایی فراتر از یک زیورآلات تزیینی داشته است. استفاده از سرب همچنین امکان مشارکت طیف گسترده‌تری از صنعتگران را در ساخت این قطعه فراهم می‌کرد. باروخ افزود: «در دوره بیزانسی، منورا به نماد حافظه ملی تبدیل شد و بیانگر انتظار احیای ملی در میان جوامع یهودی سرزمین اسرائیل بود.»

اداره آثار باستانی اسرائیل قصد دارد این یافته را هم‌زمان با جشن حنوکا در اورشلیم و در Jay and Jeanie Schottenstein National Campus for the Archaeology of Israel به نمایش بگذارد.

باروخ در پایان گفت: «در سال‌های اخیر شواهد باستان‌شناسی رو به افزایشی وجود دارد که نشان می‌دهد یهودیان، با وجود همه ممنوعیت‌ها و دشواری‌های تحمیل‌شده، راه‌هایی برای رسیدن به اورشلیم می‌یافتند و حتی این احتمال وجود دارد که برخی از آنان در آنجا ساکن شده باشند.»

پنج نقاب تئاتری در یک محوطه باستانی در ترکیه کشف شده است که قدمت آن‌ها به دوران امپراتوری روم بازمی‌گردد. این نقاب‌ها در کنار تئاتری با ظرفیت ۵۰۰۰ نفر یافت شده‌اند که توسط رومی‌ها در سده نخست میلادی ساخته شده بود. یکی از نقاب‌ها چهره یک فیلسوف سالخورده را نمایش می‌دهد و نشان‌دهنده تنوع کارکردهای تئاتر باستانی است.

سری جدیدی از نقش‌برجسته‌های سنگی در جنوب ترکیه کشف شده که به‌طرزی شایسته با منطقه تئاتری محل کشف آن‌ها همخوانی دارد. باستان‌شناسان پنج نقش‌برجسته به‌صورت نقاب‌های تئاتری با چهره‌های تراشیده‌شده روی سنگ را در محوطه‌ای نزدیک به ۲۰۰۰ سال قدمت شناسایی کرده‌اند.

اگرچه این نقاب‌های تزئینی جدیدتر از شهر باستانی کاستابالا با قدمت ۲۷۰۰ سال هستند، متخصصان همچنان معتقدند که آن‌ها به سده نخست میلادی تعلق دارند و به‌موازات تئاتر ۵۰۰۰ نفره ساخته‌شده در دوران امپراتوری روم طراحی شده‌اند.

فاریس دمیر، باستان‌شناس دانشگاه عثمانیه کورکوت آتا، در گفت‌وگو با خبرگزاری آنادولو اظهار کرده است که در فصل‌های پیشین نیز نقاب‌هایی در کاستابالا کشف شده بود و همچنین عناصر متعددی از معماری ساختمان صحنه نیز یافت شده؛ عناصری که به گفته او امکان بازسازی این سازه را فراهم خواهند کرد.

در مجموع، تیم پژوهشی تنها در سال جاری موفق به کشف ۳۶ نقاب شده است. تمرکز کاوش‌ها در بخش تئاتر باستانی باعث شده که کشف‌های پیاپیِ نقاب‌ها پیوند تاریخی این مکان با هنرهای نمایشی را بیش‌ازپیش تأیید کند. دمیر درباره نقش‌برجسته‌های تازه کشف‌شده اعلام کرده است که چهره یک فیلسوف سالخورده در میان آن‌ها به‌طور ویژه متمایز است.

به گفته دمیر، نقش‌برجسته‌های معماری در ساختمان‌های تئاتری به‌ندرت تصویر فیلسوفان را نمایش می‌دهند و همین امر او را به این نتیجه رسانده که فضای یادشده احتمالاً کارکردهایی فراتر از اجرای نمایش‌های نمایشی داشته و ممکن است محل برگزاری سخنرانی‌های فلسفی، خوانش‌های ادبی یا مناظره‌های عمومی نیز بوده باشد؛ فعالیت‌هایی که زندگی فرهنگی شهر را بسیار فراتر از حوزه سرگرمی غنی کرده‌اند.

دمیر همچنین توضیح داده که سبک‌های به‌کاررفته در نقاب‌ها ریشه در سنت‌های طراحی شرقی و غربی دارند و این امر نشان‌دهنده تلاقی فرهنگ‌ها در جامعه تئاتری گسترده امپراتوری روم است.

براساس گزارش Arkeo News، کاستابالا که با نام‌های هیراپولیس و پیراموس نیز شناخته می‌شود، در نزدیکی رود جیحان قرار دارد و در دوران هلنیستی، رومی و بیزانسی از فرهنگ عمیق و متنوعی بهره‌مند بوده است. باستان‌شناسان در کاوش‌های مختلف در سال‌های گذشته، یک نیایشگاه متعلق به الهه آرتمیس پراسیا، که در آن آیینی خاص انجام می‌شد و کاهنه‌ها مجبور بودند پا برهنه روی زغال داغ قدم بگذارند، یک معبد متعلق به الهه لوییایی کوبابا با قدمت سده ششم پیش از میلاد، یک خیابان ستون‌دار که اهمیت شهری منطقه را نشان می‌دهد، و یک دژ قرون‌وسطایی را کشف کرده‌اند که استفاده از این مکان را پس از دوران امپراتوری روم نیز ثابت می‌کند.

براساس گزارش The History Blog، این شهر حدود ۲۷۰۰ سال پیش در دوران متأخر هیتی تأسیس شده است. کاستابالا پس از پیوستن به استان کاپادوکیه در امپراتوری روم، شاهد ساخت تئاتر بزرگ سده نخست میلادی بوده است.

دمیر ابراز امیدواری کرده که این تئاتر نیز همچون دیگر یافته‌های مهم باستان‌شناسی، حفظ و برای آیندگان ماندگار شود. او اعلام کرده است که با پایان این پروژه، سازه صحنه تئاتر بازسازی خواهد شد و برای نسل‌های آینده باقی خواهد ماند.

باستان‌شناسان در یک دریاچه در قرقیزستان یک شهر گمشده را یافته‌اند. آب‌های دریاچه Issyk-Kul از زمانی که یک زمین‌لرزه چهره جغرافیایی منطقه را دگرگون کرد، شهری مهم از مسیر جاده ابریشم را در خود پنهان کرده است.‌ کارشناسان بر این باورند که یک زمین‌لرزه بزرگ موجب جابه‌جایی آب‌های دریاچه و غرق‌شدن این شهر شده است.

غواصان باستان‌شناس که در یکی از عمیق‌ترین دریاچه‌های جهان مشغول پژوهش بودند، به یافته‌ای شگفت‌انگیز دست یافتند. آنان بر این باورند که دریاچه Issyk-Kul از سده ۱۵ میلادی تاکنون رازهای یکی از شهرهای مهم بازرگانی جاده ابریشم را در دل خود پنهان کرده است.

این دریاچه که در قلمرو امروزی قرقیزستان قرار دارد، احتمالاً پس از آن‌که یک زمین‌لرزه چهره منطقه را تغییر داد، شهر باستانی Toru-Aygyr را در خود فرو برد. یک گروه بین‌المللی از غواصان اخیراً نشانه‌های متعددی از این شهر باستانی یافته‌اند که بیانگر پیوندهای آن با یک دودمان تُرکی و همچنین حکومت اسلامی است.

غواصان در ژرفای حدود ۴ متری از بستر دریاچه، ساختمان‌هایی آجری، بقایای یک سنگ آسیاب که احتمالاً برای آرد کردن غلات به کار می‌رفته، یک گورستان اسلامی، بقایای سازه‌های چوبی و شمار زیادی از آثار سفالی را کشف کردند.

والری کولچنکو، پژوهشگر مؤسسه تاریخ و باستان‌شناسی آکادمی ملی علوم قرقیزستان و رئیس هیئت کاوش زیرآبی، در بیانیه‌ای اظهار کرد که معماری کشف شده، احتمالا یک شهر یا مجتمع بزرگ تجاری در مسیر جاده ابریشم بوده است.

به‌گفته ماکسیم منشیخوف، رئیس هیئت اعزامی مؤسسه باستان‌شناسی آکادمی علوم روسیه، این یافته‌ها جایگاه Toru-Aygyr را به‌عنوان یک توقف‌گاه مهم در مسیر جاده ابریشم تحکیم می‌کنند. جاده ابریشم، به عنوان یک راه بازرگانی‌ که چین را به غرب پیوند می‌داد، نخستین بار در سده ۱ پیش از میلاد پدید آمد و تا حدود سده ۱۵ میلادی رونق داشت.

باستان‌شناسان در ژرفای یک دریاچه، شهری ۶۰۰ ساله که ناپدید شده بود، را پیدا کردند - دیجینوی

یافته‌های کلیدی که اهمیت Toru-Aygyr را بیشتر آشکار می‌کنند، شامل بقایای یک ساختمان شاخص و یک گورستان اسلامی هستند. معماری کشف‌ شده نشان می‌دهد که جامعه‌ای در آن‌جا استقرار داشته و بنایی بزرگ با تزیینات بیرونی وجود داشته که می‌توانست مسجد، گرمابه یا حتی یک دانشگاه کوچک اسلامی باشد. سازه‌هایی از سنگ و تیرهای چوبی همچنان در زیر آب باقی مانده‌اند. در نزدیکی این محل، گروه تحقیقاتی یک نکروپولیس اسلامی متعلق به سده‌های ۱۳ یا ۱۴ میلادی را که بر اثر تماس دائمی با آب در حال فرسایش است، یافته‌اند. پیکرهای دو فرد که در آن محل کشف شده‌اند، مطابق آیین‌های اسلامی رو به سوی مکه دفن شده‌اند.

پژوهشگران اعلام کردند که در آغاز سده ۱۵ میلادی، زمین‌لرزه‌ای این شهر را به زیر آب فرو برد. کولچنکو می‌گوید ساکنان احتمالاً پیش از وقوع زمین‌لرزه منطقه را ترک کرده بودند، اما این رخداد جمعیت منطقه را به‌طور چشمگیری پراکنده ساخت. به باور آنان، تمدن غنی شهریِ دوران میانه از میان رفت و جای آن را کوچ‌نشینان گرفتند.

یافته‌ها که شامل یک محوطه تدفینی قدیمی‌تر در کنار سازه‌های مدور و چهارگوش، و همچنین طیف فراوانی از آثار قرون میانه، از جمله سفالینه‌ها و یک ظرف سالم و دست‌نخورده، بود، نشان‌دهنده گذار حکومت از دودمان تُرکی قراخانیان به اسلام تحت سلطه مغولان است.

منشیخوف بر این باور است که در حدود سده ۱۰ میلادی، دولت قراخانی در این منطقه شکل گرفت که یک دودمان تُرکی با تنوع مذهبی بود. با این حال، طبقه حاکم به اسلام گروید و این دین در سده ۱۳ میلادی در آسیای مرکزی گسترده‌تر شد.

منشیخوف توضیح می‌دهد که بخش جاده ابریشم در ناحیه دریاچه Issyk-Kul در کنترل قراخانیان بوده است. منابع چینی این منطقه را در حوزه نفوذ خود می‌دانستند، اما قادر به کنترل آن نبودند. با وجود این، آن‌گونه که منشیخوف بیان می‌کند، این موقعیت جغرافیایی در منابع چینی ذکر شده و همین امر امید تازه‌ای برای تطبیق داده‌های تاریخی با نتایج کاوش‌های باستان‌شناختی ایجاد می‌کند.

در جریان یک پروژه بازسازی در عمارت مونت ورنون جورج واشنگتن، دو بطری شیشه‌ای مهروموم‌ که با میوه گیلاس پر شده بودند، یافت شدند. گیلاس‌ها همچنان بوی مشخص خود را حفظ کرده بودند. این دو بطری دارای ویژگی‌های ساختاری مربوط به دهه ۱۷۵۰ میلادی بوده و درون گودالی قرار داده شده بودند.

هنگامی که باستان‌شناسان مایع داخل دو بطری شیشه‌ای را که زیر کف‌ آجری عمارت مونت ورنون جورج واشنگتن قرار داشتند بیرون ریختند، عطر شکوفه‌های گیلاس در فضا پخش شد. این بطری‌ها که زمانی به فراموشی سپرده شده بودند و اکنون دوباره پیدا شده‌اند، احتمالا پیش از جنگ استقلال ایالات متحده در میانه‌ دهه ۱۷۷۰ میلادی با میوه گیلاس پر شده و از آن زمان به‌صورت کاملا مهر و موم‌ شده و محفوظ باقی مانده‌اند.

در قالب یک پروژه نوسازی که با سرمایه خصوصی برای احیای این عمارت در ویرجینیا انجام شد، کف آجریِ بازمانده از دهه ۱۷۷۰ میلادی برداشته شد. با برداشتن این کف، گودالی کوچک و دو بطری شیشه‌ای سبز تیره، که هر دو به‌صورت کاملا عمودی و مهر و موم‌ شده قرار داشتند، آشکار گردید.

جیسون بوروس، باستان‌شناس ارشد مونت ورنون، در بیانیه‌ای اعلام کرد که بازیابی بطری‌هایی سالم و مهر و موم‌ شده، می‌تواند دیدگاه و بینش ارزشمندی درباره زندگی در قرن هجدهم در مونت ورنون در اختیار ما بگذارد و این یافته‌ها ظرفیت این را دارند که روایت تاریخی آن دوره را غنا بخشند. او همچنین اشاره کرد که بررسی علمی محتویات این بطری‌ها به‌زودی انجام خواهد شد تا این کشف با پژوهشگران و عموم بازدیدکنندگان به اشتراک گذاشته شود.

پس از کشف، هر بطری به آزمایشگاه باستان‌شناسی مونت ورنون منتقل شد. متخصصان تشخیص دادند که خارج کردن مایع می‌تواند به پایدارسازی شیشه‌هایی که حدود دو قرن در تماس مستقیم با هوا نبوده‌اند کمک کند. وجود گیلاس‌های کامل در میان مایع، رایحه خوشی را آزاد می‌کرد. داگ بردبرن، رئیس و مدیرعامل مونت ورنون، این کشف را دستاوردی بی‌سابقه می‌داند، چرا که دو بطری شیشه‌ای کاملا سالم حاوی مایع، از زمان پیش از جنگ استقلال آمریکا تاکنون دیده نشده بودند.

طبق بررسی‌ها، این بطری‌ها ساخت کارخانه‌ای اروپایی بوده و از نظر شکل و سبک، احتمالا متعلق به دهه ۱۷۴۰ یا ۱۷۵۰ میلادی هستند که با زمان قرار گرفتن آنها در گودال، پیش از نصب کف در دهه ۱۷۷۰، همخوانی دارد. به این ترتیب، گیلاس‌های موجود در آنها به احتمال زیاد پیش از دوران جنگ استقلال برداشت شده‌اند.

با آنکه مشخص است خانواده واشنگتن علاقه‌مند به گیلاس بودند، نگهداری این دو بطری احتمالا مستقیما توسط اعضای خانواده انجام نشده، زیرا در زمان مرگ جورج واشنگتن بیش از ۳۰۰ انسان برده در این مکان زندگی و کار می‌کردند.

تیم باستان‌شناسی قصد دارد بطری‌ها را برای تحلیل و آزمایش‌های علمی به یک آزمایشگاه تخصصی بفرستد. بوروس در گفت‌وگو با واشنگتن پست توضیح داد که بطری‌ها در زمان قرارگیری در محل خود احتمالا تنها حاوی گیلاس بوده‌اند و مایع موجود در آنها ممکن است بر اثر نفوذ آب زیرزمینی پس از فرسایش و ضعیف شدن چوب‌پنبه‌های درزگیر در طول دهه‌ها ایجاد شده باشد. اگرچه مایع و ماده‌ای ژلاتینی‌شکل در بطری‌ها وجود داشت، اما تحلیل‌های اولیه همچنان فرضیه وجود صرفا گیلاس را تأیید می‌کنند. این گیلاس‌ها ظاهرا برای نگهداری طولانی‌مدت و استفاده بعدی در پخت‌وپز یا شیرینی‌پزی دفن شده بودند.

بوروس به این نکته اشاره می‌کند که در منابع قرن هجدهم، روش‌های صحیح نگهداری میوه‌ها و سبزیجات تشریح شده‌اند و یکی از رایج‌ترین روش‌ها، به‌ویژه برای انواع توت‌ها، خشک کردن آنها تا حد امکان، سپس قرار دادنشان در بطری خشک، بستن در بطری با چوب‌پنبه و در نهایت دفن بطری بوده است.

به نظر می‌رسد این توصیه‌ها پس از ۲۵۰ سال همچنان کارآمد بوده‌اند؛ زیرا گیلاس‌ها همچنان شکل و بوی خود را حفظ کرده‌اند.

خرید یک قوطی طعمه‌ی کرم برای ماهیگیری فقط چند دلار هزینه دارد، اما بسیاری از افراد ترجیح می‌دهند این کرم‌ها را مستقیماً از زمین استخراج کنند. و چه کسی می‌داند؟ همیشه این احتمال وجود دارد که چیزی بیشتر از این موجودات بی‌مهره در خاک پیدا کنید.

یک ماهیگیر در استکهلم سوئد که برای پیدا کردن کرم در خانه تابستانی خود در جست‌وجو بود، یک دیگ مسی فرسوده حاوی سکه‌هایی از دوران قرون وسطی را کشف کرد. هنوز شمارش دقیق آن‌ها انجام نشده، اما تخمین اولیه نشان می‌دهد که تا ۲۰,۰۰۰ سکه نقره، حلقه، آویز و جواهرات دیگر پیدا شده است.

سوفیا آندرسون، عضو هیئت باستان‌شناسی استکهلم، گفت: «این احتمالاً یکی از بزرگترین گنج‌های نقره‌ای از اوایل دوران قرون وسطی است که در سوئد کشف می‌شود.»

یک ماهیگیر سوئدی گنج دفن‌شده‌ای از قرن ۱۲ میلادی را در نزدیکی خانه خود کشف کرد - دیجینوییک ماهیگیر سوئدی گنج دفن‌شده‌ای از قرن ۱۲ میلادی را در نزدیکی خانه خود کشف کرد - دیجینوی

اکثر سکه‌ها به قرن ۱۲ میلادی تعلق دارند و برخی از آنها با عبارت KANATUS که نام لاتین پادشاه کنت اریکسون است، ضرب شده‌اند. اریکسون که متولد حداقل دهه ۱۱۴۰ میلادی بود، از سال ۱۱۷۲ میلادی تا مرگ خود در حدود ۱۱۹۵ میلادی بر سوئد قرون وسطی حکومت کرد.

این پادشاه بر دوره‌ای نظارت داشت که در آن، کتابت اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرد، به‌ویژه به‌عنوان ابزاری اداری. او همچنین سکه‌ سلطنتی جدیدی ضرب کرد که پادشاهان قبلی به مدت تقریباً دو دهه آن را متوقف کرده بودند. بیشتر تاریخ‌نگاران در نهایت دوران سلطنت او را موفقیت نسبی می‌دانند، زیرا اریکسون اولین پادشاه سوئد از سال ۱۱۱۸ میلادی بود که به طور طبیعی درگذشت، در حالی که بسیاری از پیشینیان او به طرق خشونت‌آمیز در نبرد یا بیماری مردند.

یک ماهیگیر سوئدی گنج دفن‌شده‌ای از قرن ۱۲ میلادی را در نزدیکی خانه خود کشف کرد - دیجینوییک ماهیگیر سوئدی گنج دفن‌شده‌ای از قرن ۱۲ میلادی را در نزدیکی خانه خود کشف کرد - دیجینوی

علاوه بر سکه‌های KANATUS اریکسون، دیگ کشف شده همچنین حاوی سکه‌های کمیاب اسقف بود که در دوران قرون وسطی برای روحانیون در اروپا ضرب می‌شد. بسیاری از این سکه‌ها که در این گنج کشف شده‌اند، تصویری از اسقف را نشان می‌دهند که در دست راست خود یک عصای تشریفاتی به نام کروزیه را نگه داشته است و احتمالاً تصویری از یک کلیسا در پشت سکه وجود دارد. تصاویر روی این سکه‌ها نشان می‌دهند که روحانیون به طور فعال با پادشاهان مذاکره می‌کردند و در سوئد قرون وسطی قدرت زیادی داشتند.

بررسی آزمایشگاهی آثار کشف شده هنوز در حال انجام است، اما احتمالاً فرد کشف‌ کننده به اندازه کافی پول دریافت خواهد کرد تا برای مدت طولانی از خرید طعمه دلخواه خود بی‌نیاز باشد. طبق گفته مقامات استکهلم، قانون سوئد به هر کسی که یک شی نقره‌ای باستانی را کشف کند، این امکان را می‌دهد که پاداشی برای کشف خود دریافت کند.

در چهارم نوامبر ۱۹۲۲ (۱۳ آبان ۱۳۰۱)، باستان‌شناسان در سرزمین پادشاهان مصری به کشفی بی‌سابقه‌ای دست یافتند: مقبره دست‌نخورده فرعون جوان، توت‌عنخ‌آمون. این کشف نه‌تنها تاریخ مصر باستان را دگرگون کرد، بلکه آغازگر افسانه‌ای شد که به‌نام «نفرین مومیایی» در ذهن مردم جهان نقش بست.

در صبحی آفتابی، کارگران مصری در حال پاک‌سازی شن‌های دره پادشاهان بودند که به نشانه‌هایی از پله‌های سنگی در عمق حدود ۴ متری پایین‌تر از مقبره رامسس ششم برخوردند. این پلکان فرو رفته، به مقبره‌ای منتهی می‌شد که بیش از ۳۲۰۰ سال پیش، فرعونی جوان به نام توت‌عنخ‌آمون در آن دفن شده بود.

تیم حفاری که به رهبری باستان‌شناس بریتانیایی هاوارد کارتر (Howard Carter) و با حضور عمدتاً کارگران مصری فعالیت می‌کرد، در نزدیکی کلبه‌هایی در دره مشغول کار بودند. برخی روایت‌ها حاکی از آن است که نخستین‌بار یک کارگر به نام حسین عبدالرّسول پله‌ها را مشاهده کرده بود. این کشف اولیه، نقطه شروعی برای یکی از مهم‌ترین اکتشافات باستان‌شناسی قرن بیستم شد.

آیا نفرین مومیایی واقعیت دارد؟ از مار کبری و نقاب طلایی تا مرگ مشکوک - دیجینوی

با کشف پله‌ها، گروه متوجه اهمیت یافته خود شد. آن‌ها با سرعت کار را ادامه دادند تا به پله دوازدهم رسیدند؛ جایی که دری کوچک با پوشش گچی یافتند. کارتر در یادداشت‌های روزانه‌اش نوشت که بر روی این درب، بخشی از مُهر گورستان سلطنتی دیده می‌شد که خدای آنوبیس را به‌صورت پادشاهی ایستاده بر پیکر دشمنان به تصویر می‌کشید. این مهر، نشانه‌ای از آن بود که مقبره احتمالاً متعلق به یکی از فراعنه بوده و هنوز دست‌نخورده باقی مانده است.

کارتر در پنجم نوامبر نوشت: «شواهد کافی در برابر ما بود که نشان می‌داد این واقعاً ورودی یک مقبره است و با توجه به مُهرها، دست‌نخورده باقی مانده بود.

با بررسی بیشتر، مشخص شد که ورودی با آوار پر شده (احتمالاً توسط کاهنانی که قصد داشتند مقبره را مسدود کنند) که خود نشانه‌ای دیگر از دست‌نخورده باقی ماندن آن بود. این آوار شامل سنگ‌ریزه‌ها و خاک فشرده‌ای بود که به‌نظر می‌رسید عمداً برای محافظت از آرامگاه استفاده شده باشد.

در هفته‌های بعد، تیم حفاری به کار خود ادامه داد تا در ۲۴ نوامبر، مُهری با کارتوش (حاوی هیروگلیف نام پادشاه) توت‌عنخ‌آمون را کشف کردند. با این حال، هنوز مطمئن نبودند که چه کسی درون مقبره دفن شده، چرا که آوار ورودی شامل قطعات سفال و جعبه‌های شکسته‌ای بود که نشانه‌هایی از دیگر فراعنه، از جمله آخناتون (پدر توت)، داشت. این موضوع سردرگمی‌هایی ایجاد کرده بود و احتمال وجود مقبره‌ای ترکیبی یا انتقال اشیای سلطنتی از دوره‌های مختلف را مطرح می‌کرد.

در ۲۵ نوامبر، نخستین درب مقبره گشوده شد. روز بعد، درون دومین در، سوراخ کوچکی ایجاد کردند تا بتوانند داخل را ببینند. هیچ مقام مصری اجازه ورود نداشت، اما کارتر همراه با لرد کارناروون (Lord Carnarvon)، سرمایه‌گذار پروژه، دخترش لیدی اولین هربرت (Lady Evelyn Herbert) و مهندس حفاری آرتور کالندر (Arthur Callender) در محل حضور داشتند. همه با اضطراب و هیجان منتظر بودند تا ببینند پشت آن در چه چیزی نهفته است.

آیا نفرین مومیایی واقعیت دارد؟ از مار کبری و نقاب طلایی تا مرگ مشکوک - دیجینوی

کارتر در یادداشت‌هایش نوشت: «مدتی طول کشید تا چیزی دیده شود؛ هوای گرم خارج‌شده باعث لرزش شعله شمع شد، اما وقتی چشم‌ها به نور کم عادت کردند، فضای داخلی اتاق به‌آرامی نمایان شد، ترکیبی عجیب و شگفت‌انگیز از اشیای خارق‌العاده و زیبایی که روی هم انباشته شده بودند.»

مقبره توت‌عنخ‌آمون نخستین مقبره دست‌نخورده یک فرعون بود که در دوران مدرن کشف شد و مملو از گنجینه‌های ارزشمند بود. ماسک مرگ یکی از مشهورترین اشیای یافت‌شده از این پادشاه مصری است، نقابی ۱۰ کیلوگرمی از طلای خالص که با سنگ‌های قیمتی تزیین شده بود. در کنار آن، بازی‌های رومیزی، تخت‌خواب‌های متعدد و حتی مانکنی برای پرو لباس در دنیای پس از مرگ نیز یافت شد.

توت‌عنخ‌آمون در سه تابوتِ تو در تو دفن شده، به طوری که دو تابوت از چوب طلاکاری‌شده و سومی که کوچک‌ترین آن‌ها است، از طلای خالص ساخته شده بود. بدن او را پیش از مومیایی شدن با روغن آغشته کرده بودند که این کار باعث سیاه شدن جسدش شده بود.

حدود یک ماه پس از گشایش مقبره، لرد کارناروون (سرمایه‌گذار پروژه) بر اثر عفونت ناشی از نیش پشه‌ای که هنگام اصلاح صورت ایجاد شده بود، درگذشت. در سال ۱۹۲۳، مجله Pearson’s Magazine داستانی تخیلی با عنوان «مقبره پرنده» منتشر کرد که در آن قناری کارتر پس از باز شدن در مقبره، به صورت مُرده در دهان یک مار کبری یافت شد. رسانه‌ها و شایعات، این اتفاق و چند تصادف دیگر را به‌عنوان شواهدی از «نفرین مومیایی» تعبیر کردند (باور به اینکه هرکس مقبره فرعونی را بگشاید، دچار مرگ زودهنگام یا غیرطبیعی خواهد شد).

با این حال، مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۲ نشان داد که ۲۵ نفر از کسانی که در آن مقبره بودند و در معرض این «نفرین» قرار گرفتند، به‌طور میانگین عمری طبیعی و مطابق با استانداردهای آن زمان داشتند.

بررسی‌های میدانی جدید نشان می‌دهند که یک مجموعه یادمانی عظیم که حدود ۳۰۰۰ سال پیش توسط مایاها ساخته شده، بر پایه نقشه‌ای از کیهان طراحی شده است.

مطالعه دقیق در محوطه باستانی آگوادا فنیکس آشکار کرده که این یادمان نه تنها بسیار بزرگ‌تر از آن است که در بررسی‌های اولیه تصور می‌شد (با آرایشی صلیبی‌شکل و محورهایی به طول ۹ و ۷.۵ کیلومتر) بلکه طراحی آن به‌صورت یک کیهان‌نگاره (Cosmogram) بوده؛ نوعی معماری که بازتاب‌دهنده ساختار کیهان است.

آنچه این سازه را شگفت‌انگیزتر می‌کند، نبود هرگونه نشانه از نابرابری اجتماعی در آن است. هیچ اثری از اقامتگاه‌های اشرافی یا تندیس‌های فرمانروایان در این محوطه یافت نشده است.

این موضوع به‌روشنی نشان می‌دهد که جوامع برابرگرا نیز قادر به ساخت آثار عظیم معماری بوده‌اند، بی‌آن‌که نیروی اجبار یا ساختار اجتماعی سلسله‌مراتبیِ مبتنی بر سلطنت را به کار گیرند.

کهن‌ترین بنای شناخته‌ شده مایا ممکن است نقشه‌ای از کیهان باشد - دیجینوی

کشف آگوادا فنیکس از طریق نقشه‌برداری لیدار (LIDAR) در ایالت تباسکو مکزیک، در نزدیکی خلیج مکزیک، از چند جهت شگفت‌انگیز بود.

نخست، اندازه آن بود. این مکان بزرگ‌ترین محوطه مایایی کشف‌شده تا امروز به‌شمار می‌آید، حتی بر اساس برآورد اولیه و محافظه‌کارانه‌ای که طول محور اصلی آن را ۱.۴ کیلومتر عنوان می‌کرد. علاوه بر این، این بنا برخلاف بسیاری از ساختارهای گمشده در مناطق آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی، در دل جنگل پنهان نبود، بلکه زیر یک منطقه مسکونی قرار داشت.

همچنین هیچ نشانه‌ای از وجود ساختار طبقاتی یا نابرابری اجتماعی در آن مشاهده نشد. اکنون گروهی از باستان‌شناسان به رهبری تاکِشی اینوماتا از دانشگاه آریزونا، بررسی‌های لیدار جدید، کاوش‌های میدانی و حفاری‌های عمیق‌تری انجام داده‌اند. نتایج نشان می‌دهد که آگوادا فنیکس بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر از آن است که پیش‌تر تصور می‌شد، نه‌تنها از نظر ابعاد فیزیکی، بلکه از نظر شناختی که درباره سازندگان آن در فاصله سال‌های ۱۰۵۰ تا ۷۰۰ پیش از میلاد به‌دست می‌دهد.

در مقاله پژوهشی آنان آمده است: «در کنار جذابیت آیین‌های جمعی، جشن‌ها و مبادله کالاها، ساخت یک کیهان‌نگاره که نظم کیهان را در قالبی مادی بازتاب می‌داد، احتمالاً انگیزه‌ای برای مشارکت شمار فراوانی از مردم در این پروژه فراهم کرده است، بدون آن‌که نیروی اجبار به کار گرفته شود.»

کهن‌ترین بنای شناخته‌ شده مایا ممکن است نقشه‌ای از کیهان باشد - دیجینوی

پژوهشگران می‌گویند: «رشد آگوادا فنیکس نشان‌دهنده توانایی سازمان‌یافتگی انسان‌ها در غیاب نابرابری‌های برجسته است، اما در عین حال چالش‌هایی را که سازندگان اولیه با آن روبه‌رو بوده‌اند نیز نشان می‌دهد.»

طرح کلی این بنا به‌صورت صلیبی تودرتو بوده است که محورهای بلند به مرکز یادمان منتهی می‌شدند. در مرکز این ساختار، بر روی سکویی مصنوعی، دو گودال صلیبی‌شکل درون یکدیگر قرار داشتند.

هر یک از محورهای طولی شامل یک راهرو و دو جاده بلند بود؛ راهرو در زمین حفر شده و جاده‌ها در دو سوی آن روی زمین ساخته شده بودند. طولانی‌ترین راهرو که به سمت شمال‌غربی امتداد دارد، ۶.۳ کیلومتر طول دارد. پژوهشگران گمان می‌برند که از این مسیرها برای آیین‌های عبور و مرور آیینی به مرکز یادمان استفاده می‌شده است.

در امتداد محور غربی، جایی که ساختار از دریاچه لاگونا نارانخیتو عبور می‌کند، سازندگان سامانه‌ای از کانال‌ها را آغاز کرده بودند که احتمالاً با اهمیت آیینی آب در ارتباط بوده است. این کانال‌ها نیمه‌کاره رها شده‌اند، که نشان‌دهنده محدودیت در توان مهندسی و سازمان‌دهی ساخت‌وساز در آن دوران است.

در مرکز آیینی واقع در سکوی اصلی آگوادا فنیکس، جذاب‌ترین یافته‌های باستان‌شناسی به‌دست آمده است. در مرکز دو گودال صلیبی‌شکل، پژوهشگران انباشتی از رنگ‌دانه‌ها را در محفظه‌ای خاص یافتند که به ترتیب جهات جغرافیایی قرار داده شده بودند: رنگ آبی آزوریت در شمال، سبز مالاکیت در شرق، و زرد اُخرایی حاوی گوتیت در جنوب.

کهن‌ترین بنای شناخته‌ شده مایا ممکن است نقشه‌ای از کیهان باشد - دیجینوی

این یافته نخستین نمونه شناخته‌شده از نمادگرایی رنگی جهتی در تمدن‌های مزوامریکایی است، الگویی که بعدها در کیهان‌نگاره‌های مایا نیز دیده می‌شود و هر رنگ را به یکی از عناصر و جهات اصلی جهان نسبت می‌دهد.

اینوماتا می‌گوید: «ما می‌دانستیم که رنگ‌های خاصی با جهات مشخصی در ارتباط هستند، و این موضوع برای همه اقوام مزوامریکایی و حتی بومیان آمریکای شمالی نیز اهمیت داشته است. اما تاکنون هرگز موردی نیافته بودیم که رنگ‌دانه‌ها به این شکل و بر اساس جهت جغرافیایی در جای خود قرار گرفته باشند. این نخستین نمونه‌ای بوده که چنین چیدمانی مشاهده شده، و بسیار هیجان‌انگیز است.»

درون این گودال‌ها، پژوهشگران همچنین نذوراتی شامل صدف‌های دریایی، یشم تراش‌خورده و سنگ سبز یافتند؛ اشکالی از تمساح، پرنده و حتی زنی در حال زایمان، که همگی به شکل صلیب‌آرایی چیده شده بودند. این چیدمان نیز با طرح کیهان‌نگاره سازگار است، زیرا صدف‌ها در سویه‌هایی قرار داشتند که نشانگر آب هستند.

پژوهشگران می‌گویند یافته‌ها دیدگاهی ژرف درباره محدودیت‌ها و توانایی‌های سازمان انسانی ارائه می‌دهد. از یک سو، ساخت‌وساز در آگوادا فنیکس ناتمام باقی مانده، هرچند که این محوطه احتمالاً صدها سال مورد استفاده قرار داشته است.

کهن‌ترین بنای شناخته‌ شده مایا ممکن است نقشه‌ای از کیهان باشد - دیجینوی

از سوی دیگر، مقیاس این یادمان شگفت‌آور است: ساختن سکوی اصلی نیازمند حدود ۱۰.۸ میلیون روز-نفر کار بوده و احداث کانال‌ها و سد نیز ۲۵۵,۰۰۰ روز-نفر دیگر به آن افزوده است.

در مقاله آمده است: «ساخت یک کیهان‌نگاره که نظم کیهان و زمان را بازنمایی می‌کرد، احتمالاً انگیزه‌ای قوی برای مشارکت مردم در فعالیت‌های عمرانی فراهم کرده، بی‌آن‌که نیروی اجبار وجود داشته باشد.»

اینوماتا در ادامه توضیح می‌دهد: «مردم معمولاً این تصور را دارند که در گذشته پادشاهانی بوده‌اند که دستور ساخت اهرام را داده‌اند، و بنابراین در دوران مدرن نیز برای تحقق کارهای بزرگ به افراد قدرتمند نیاز است. اما وقتی داده‌های واقعی از گذشته را می‌بینیم، می‌فهمیم که واقعیت چنین نبوده است. ما برای انجام کارهای بزرگ، واقعاً نیازی به نابرابری اجتماعی شدید نداریم.»

این پژوهش در مجله Science Advances منتشر شده است.

یک جستجوگر فلز، سکه‌ای طلایی متعلق به اقوام سلتی و با قدمت ۲۲۰۰ سال را در آلمان کشف کرد. این سکه که در مزرعه‌ای در ایالت زاکسن پیدا شده، از طلای تقریباً خالص است و اکنون به‌عنوان کهن‌ترین سکه کشف‌ شده در این منطقه شناخته می‌شود. سکه مزبور که «جام رنگین‌کمان» نام گرفته، هنوز نقش‌ونگارهای متمایز خود را حفظ کرده است.

به‌تازگی در آلمان سکه‌ای سلتی از طلای تقریباً خالص با قدمتی حدود ۲۲۰۰ سال یافت شده که در شرایطی استثنایی حفظ گردیده است.

این سکه که جرم آن ۲ گرم است، اندکی از یک سکه ۱۰ سنت یورویی یا ۱۰ سنت آمریکایی سبک‌تر بوده و «جام رنگین‌کمان» نامیده می‌شود. دلیل این نام‌گذاری، نه‌تنها شکل منحنی و شبیه‌به‌ظرف کوچک آن است، بلکه به این واقعیت اشاره دارد که چنین سکه‌هایی اغلب در مزارع پیدا می‌شوند، درست مانند افسانه‌ای که از وجود ظرفی پر از طلا در انتهای رنگین‌کمان سخن می‌گوید.

این سکه در مزرعه‌ای در گوندورف، در شمال‌غربی شهر لایپزیگ کشف شد و به‌وسیله اداره باستان‌شناسی ایالت زاکسن تأیید گردید. این کشف نه تنها بخشی از افسانه‌ها نیست، بلکه یادآور حضور انسان‌هایی واقعی است که روزگاری در آن سرزمین زیسته‌اند. باربارا کلپش، وزیر فرهنگ و گردشگری ایالت زاکسن، در بیانیه‌ای اظهار داشت: «سکه طلایی کشف‌ شده بخشی ملموس از تاریخ ماست و دیدگاه‌های تازه‌ای درباره تجارت با اقوام سلتی در اختیارمان می‌گذارد. این سکه از دادوستد و انسان‌هایی سخن می‌گوید که زمانی در این ناحیه زندگی می‌کردند.»

این سکه ۲ گرمی از طلای تقریباً خالص ساخته شده و به‌طور رسمی با نام «چهارم استاتر» شناخته می‌شود، اما اکنون به‌صورت غیررسمی «جام رنگین‌کمان گوندورف» نام گرفته است. یک طرف آن نقش سری استیلیزه (احتمالاً سر گوزن) دیده می‌شود و طرف دیگر شامل تصویری از گردنبند باز با انتهای ضخیم (احتمالاً نوعی گردنبند سلتی موسوم به «تورک»)، یک ستاره با گوشه‌های منحنی، و یک کره است.

سایر سکه‌هایی با شکل «جام رنگین‌کمان» در مناطق سکونتی سلتی در شمال بوهم یافت شده‌اند و معمولاً به سده سوم پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردند. رجینا اسمولنیک، باستان‌شناس ایالتی، گفت: «سکه‌های سلتی در زاکسن بسیار نادر هستند. هرچند زاکسن بیرون از محدوده سکونت اقوام سلتی قرار دارد، این کشف ارزشمند شاهدی دیگر بر وجود تماس‌ها و ارتباطات منظم میان این مناطق است.»

پیش از کشفیات اخیر، تنها دو سکه سلتی در زاکسن یافت شده بود که یکی از آنها در قرن نوزدهم میلادی کشف شده و اکنون مفقود است. افزایش قابل‌توجه در بررسی‌های میدانی طی سال‌های اخیر، منجر به کشف ۹ سکه دیگر شده، اما تنها یکی از آنها از طلا ساخته شده و همانند این نمونه دارای شکل محدب است، با این تفاوت که آن سکه فاقد هرگونه تزئین بوده است.

پیش‌تر کهن‌ترین سکه کشف‌ شده در زاکسن، سکه‌ای نقره‌ای موسوم به «کلاستر کویناریوس» بود که در سال ۲۰۰۷ میلادی پیدا شد و احتمالاً به اوایل قرن نخست پیش از میلاد بازمی‌گشت. بااین‌حال، این سکه طلایی تازه‌کشف‌شده اکنون قدیمی‌ترین نمونه محسوب می‌شود و اثباتی است بر وجود سکه‌هایی کهن‌تر در زاکسن.

اگرچه این یافته به‌عنوان «سکه» توصیف می‌شود، اما همان‌گونه که اسمولنیک توضیح داد، در واقع هرگز در چرخه تبادلات مالی نبوده است. او گفت: «در حقیقت، این سکه احتمالاً نمادی از جایگاه اجتماعی یا ذخیره‌ای از ارزش بوده که به فردی از طبقه بالای جامعه تعلق داشته است؛ فردی که با اقوام سلتی روابط تجاری برقرار کرده بود.»

باربارا کلِپش در پایان افزود: «کشف‌هایی از این دست گذشته ما را زنده می‌کنند و به ما در درک ریشه‌های فرهنگی‌مان یاری می‌رسانند. از داوطلبی که این یافته را با دقت و حس مسئولیت‌پذیری گزارش کرده است، سپاسگزارم. تعهد و تلاش این داوطلب نشان می‌دهد که شهروندان ما چگونه در پژوهش و حفاظت از میراث فرهنگی‌مان سهیم‌اند.»

گروهی از باستان‌شناسان زیرآبی موفق شدند ۶۰۰ تیر چوبی را که زمانی پایه‌های یک روستای باستانی را تشکیل می‌دادند، در زیر آب شناسایی کنند. این تیرها بقایای سکونتگاهی از عصر برنز هستند که زمانی جامعه‌ای در اطراف دریاچه مزانو در ایتالیا در آن زندگی می‌کرد.

دریاچه مزانو، در شمال منطقه لاتزیو، درون دهانه‌ای آتشفشانی شکل گرفته و اکنون به لطف تلاش‌های یک تیم تحقیقاتی، رازهای خود را پس از هزاران سال فاش می‌کند. گروهی از کارشناسان که زیر نظر اداره میراث باستان‌شناسی ایتالیا فعالیت می‌کنند، با غواصی در این دریاچه کوچک توانستند نقشه دقیقی از ساختار این روستا ترسیم کنند. آنان نه تنها بیش از ۶۰۰ تیرک چوبی فرو رفته در رسوبات رسی ضخیم را شناسایی نمودند، بلکه بیش از ۲۵ قطعه اثر تاریخی مربوط به بازه زمانی ۱۷۰۰ تا ۱۱۵۰ پیش از میلاد را نیز از زیر گل و لای خارج کردند.

برای بازسازی شکل اولیه سکونتگاه، باستان‌شناسان از لوله‌های مکنده برای خارج کردن رسوبات استفاده کردند تا خطوط اصلی ساختمان‌ها و چیدمان روستا آشکار شود. بررسی‌ها نشان داد تیرهای چوبی در عمق‌هایی میان ۲.۴ تا بیش از ۹.۷ متر از سطح فعلی آب قرار دارند، که نشان‌دهنده تغییرات مداوم سطح آب و ناهمواری بستر دریاچه در طول حدود ۶۰۰ سال زندگی این جامعه است. در برخی نقاط، پایه‌های چوبی با سنگ‌پوشی شده‌اند، اما هنوز ارتفاعشان تقریباً به خط ساحلی کنونی نزدیک است.

کاوش‌های هدفمند در بخش‌هایی انجام شد که لایه‌های باستانی هنوز زیر لایه‌ای ضخیم از رس فشرده محفوظ مانده‌اند. در عین حال، برخی از آثار برنزی در میان سنگ‌های آذرین یافت شده‌اند که احتمالاً نشان از وقوع لغزش زمین باستانی دارد.

آثار کشف‌شده، که در میان رس‌های فشرده به خوبی حفظ شده‌اند، شامل تبرهای چندشیاره، سرنیزه، سنجاق‌سینه، حلقه، سوزن، داس و اشیای تزئینی دیگر هستند. همچنین چند شمش برنز که برای ریخته‌گری استفاده می‌شدند، در محل پیدا شده که بیانگر وجود کارگاه‌های فلزکاری در دل این روستا است.

برخی از این اشیای فلزی آثار سوختگی دارند. پژوهشگران حدس می‌زنند که این وسایل ممکن است هنگام وقوع آتش‌سوزی در یکی از سازه‌های چوبی به داخل آب افتاده یا پس از نابودی روستا در آتش، در همان‌جا رها شده باشند. حتی روی سطح بعضی ابزارها رد دوده و تغییر رنگ ناشی از حرارت دیده می‌شود که شواهد روشنی از حضور آتش در این محوطه است.

در ویدیویی که در یوتیوب منتشر شده، غواصان در حال کاوش در اعماق آب دیده می‌شوند، جایی که پایه‌های چوبی، اشیای برنزی و دیگر بقایای معماری را با دقت ثبت و مستند می‌کنند. هدف پروژه‌ای که توسط واحد باستان‌شناسی زیرآبی اداره کل میراث ایتالیا هدایت می‌شود، ادامه کاوش‌ها و مستندسازی کامل محل است تا تصویر واضح‌تری از محل دقیق روستا و نحوه زندگی ساکنان آن به دست آید. باستان‌شناسان امیدوارند با بررسی دقیق آثار، بتوانند بفهمند این جامعه چگونه در دل آب‌ها سازه‌هایی بر پایه چوب ساخته و چگونه در نهایت ناپدید شده است.