در منطقه‌ی پیرانگی در ایالت ریو گرانده دو نورته برزیل، درختی وجود دارد که به‌تنهایی شبیه یک جنگل کامل است. این درخت که با نام Cajueiro de Pirangi شناخته می‌شود، به‌دلیل ویژگی‌های ژنتیکی خاص، شاخه‌هایش هنگام رسیدن به زمین دوباره ریشه می‌زنند و تنه‌های تازه‌ای ایجاد می‌کنند. همین چرخه باعث شده مساحت پوشش آن به‌اندازه دو زمین فوتبال باشد و به‌عنوان بزرگ‌ترین درخت بادام‌هندی جهان در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود.

درخت Cajueiro de Pirangi بیش از یک قرن عمر دارد و گستره‌ی شاخه‌ها و برگ‌های آن به حدود ۸۵۰۰ متر مربع می‌رسد؛ مساحتی که تقریباً برابر با دو زمین فوتبال است و به‌خوبی نشان می‌دهد این درخت تا چه اندازه توانسته محیط اطراف خود را در اختیار بگیرد. محیط تنه و شاخه‌های درهم‌تنیده‌ی آن نزدیک به ۵۰۰ متر اندازه‌گیری شده و هر سال حدود ۶۰ هزار میوه بادام‌هندی از دل این پوشش سبز به دست می‌آید؛ رقمی که خود به‌تنهایی یک منبع طبیعی قابل‌توجه محسوب می‌شود.

آنچه این درخت را از دیگر نمونه‌های مشابه متمایز می‌کند، شیوه‌ی رشد شاخه‌هایش است. به‌جای آنکه مانند بیشتر درختان به‌سوی آسمان قد بکشند، شاخه‌ها به سمت زمین خم می‌شوند و پس از تماس با خاک، ریشه می‌زنند و تنه‌های تازه‌ای شکل می‌گیرند. این چرخه بارها و بارها تکرار شده و در نهایت منظره‌ای پدید آورده که بیشتر شبیه یک جنگل کامل است تا یک درخت منفرد. همین ویژگی باعث شده بازدیدکنندگان هنگام قدم زدن زیر سایه‌ی آن، حس حضور در دل یک جنگل واقعی را تجربه کنند، در حالی که همه‌ی این پوشش گیاهی تنها از یک تنه‌ی اصلی منشأ گرفته است.

درختی در برزیل شبیه یک جنگل کامل است - دیجینوی

این پدیده‌ی طبیعی نه‌تنها جلوه‌ای زیست‌محیطی دارد، بلکه به یکی از مهم‌ترین جاذبه‌های گردشگری برزیل تبدیل شده است. هر سال هزاران نفر از نقاط مختلف جهان به منطقه‌ی پیرانگی سفر می‌کنند تا از نزدیک عظمت این درخت را ببینند و در زیر شاخه‌های گسترده‌اش قدم بزنند. برای بسیاری از گردشگران، این تجربه به‌سان ورود به دنیایی متفاوت است؛ دنیایی که در آن طبیعت توانسته با یک جهش ژنتیکی ساده، اثری شگفت‌انگیز خلق کند.

علاوه بر ارزش گردشگری، این درخت جایگاه فرهنگی و نمادین ویژه‌ای در میان مردم محلی دارد. آن‌ها آن را نشانه‌ای از قدرت و مقاومت طبیعت می‌دانند و پژوهشگران نیز از آن به‌عنوان نمونه‌ای کمیاب یاد می‌کنند که توانسته یک گونه‌ی گیاهی را به ابعادی فراتر از تصور برساند. این ترکیب از اهمیت علمی، فرهنگی و زیست‌محیطی باعث شده Cajueiro de Pirangi نه‌تنها یک درخت، بلکه میراثی زنده برای برزیل و جهان باشد.

انسان‌ها همیشه در جست‌وجوی پاسخ به این پرسش بوده‌اند که آیا تمدن‌های فرازمینی وجود دارند یا خیر. به همین دلیل، کشف یک قطعه فلزی ناشناخته که نشانه‌هایی از منشأ غیرزمینی داشت، توجه دانشمندان را برانگیخت. این نمونه ابتدا به حادثه مشهور روزول در سال ۱۹۴۷ نسبت داده شد؛ رخدادی که بسیاری آن را سقوط یک بشقاب‌پرنده دانستند، اما بررسی‌ها نشان داد بقایای روزول در واقع متعلق به یک بالون نیروی هوایی آمریکا بوده که برای ردیابی آزمایش‌های هسته‌ای شوروی استفاده می‌شد.

منشأ واقعی این قطعه فلزی برای سال‌های طولانی موضوع بحث و جدل میان پژوهشگران بود. شکل و ترکیب غیرمعمول آن باعث شده بود برخی گمان کنند شاید با نمونه‌ای روبه‌رو هستند که نشانه‌ای از فناوری بیگانگان باشد. در نهایت، سازمان استارز آکادمی که توسط تام دلانج (Tom DeLonge)، خواننده گروه بلینک ۱۸۲ و علاقه‌مند جدی به پدیده‌های یوفو تأسیس شده، این قطعه را به دست آورد. پس از آن، دفتر رزولوشن آفیس که مسئولیت بررسی پدیده‌های ناشناخته پروازی (UAP) را برای دولت آمریکا بر عهده دارد، تحقیقات را ادامه داد. هدف اصلی آن‌ها این بود که ویژگی‌های فیزیکی و شیمیایی فلز را بررسی کنند تا مشخص شود آیا توانایی کاهش جرم اینرسی یا حتی امکان شناوری دارد یا خیر.

نتایج اولیه نشان داد این شیء در اصل یک آلیاژ منیزیم است که بخش عمده آن از منیزیم و روی تشکیل شده و در کنار آن مقادیر اندکی بیسموت، سرب و عناصر دیگر نیز وجود دارد. در سال ۲۰۲۲، رزولوشن آفیس از آزمایشگاه ORNL خواست تا نمونه را با دقت بیشتری تحلیل کند. دلیل این درخواست علاقه دانشمندان به روشن شدن منشأ زمینی یا غیرزمینی این قطعه و همچنین بررسی احتمال استفاده از بیسموت آن به‌عنوان «موج‌بر تراهرتز» بود؛ ابزاری فلزی که توانایی هدایت امواج الکترومغناطیسی را دارد. آزمایشگاه ORNL که در دوران جنگ جهانی دوم برای تحقیقات مرتبط با سلاح‌های هسته‌ای تأسیس شده بود، امروز نیز در حوزه انرژی و مواد فعال است و پیش‌تر نمونه‌های مشکوک به منشأ فرازمینی را بررسی کرده است.

طبق یافته‌های دانشمندان، این قطعه فلزی «ویژگی‌های خارق‌العاده‌ای» از خود نشان می‌دهد. دانشمندان ORNL برای یافتن نشانه‌های حیات یا فناوری بیگانه، نمونه را از نظر «نشانه‌های زیستی» و «نشانه‌های فناورانه» بررسی کردند. آن‌ها ابتدا به دنبال امضاهای ایزوتوپی بودند تا مشخص شود عناصر موجود در آلیاژ از زمین آمده‌اند یا خیر. نتایج نشان داد نسبت ایزوتوپ‌های منیزیم و سرب با منشأ زمینی مطابقت دارد. منیزیم نمونه گرچه تحت فشار حرارتی و فرآیندهای شیمیایی تغییراتی داشته، اما همچنان در محدوده طبیعی منیزیم زمین قرار می‌گیرد. همچنین نسبت ایزوتوپ‌های منیزیم تنها در منظومه شمسی ما دیده می‌شود و این موضوع منشأ محلی آن را تقویت می‌کند. سرب موجود نیز دقیقاً با امضاهای ایزوتوپی زمین مطابقت داشت و حتی از ماه یا اجرام دیگر نمی‌توانست آمده باشد.

افشای راز فلزی مرموز که بسیاری فکر می‌کردند فناوری بیگانگان است - دیجینوی

با نبود نشانه‌های بیولوژیکی فرازمینی، دانشمندان ORNL به سراغ بررسی ساختار کریستالی منیزیم رفتند. میکروسکوپ الکترونی نشان داد این ساختار مشابه آلیاژهای منیزیم ساخته‌شده روی زمین است. سپس بررسی شد که آیا این نمونه می‌تواند بخشی از یک موج‌بر تراهرتز باشد یا خیر. موج‌برها اجسام فلزی هستند که امواج الکترومغناطیسی مانند مگنترون در اجاق‌های مایکروویو را منتقل می‌کنند. موج‌بر تراهرتز می‌تواند امواج بسیار قوی‌تری تولید کند که در صورت ساخت صحیح، حتی توانایی شناوری اجسام را داشته باشد.

آوی لوئب (Avi Loeb)، فیزیکدان دانشگاه هاروارد، در توضیحی گفت: «بر اساس فناوری‌های انسانی، موج‌برها تنها برای ارتباطات، جمع‌آوری داده یا گرمایش استفاده می‌شوند. اما فرضیه درباره UAP این بود که برای شناوری به کار می‌روند؛ فناوری‌ای که انسان‌ها هنوز ندارند.»

برای آنکه این نمونه به‌عنوان فناوری بیگانه شناخته شود، باید لایه‌ای خالص از بیسموت میان لایه‌های آلیاژ منیزیم وجود داشته باشد. بیسموت خالص قادر است امواج تراهرتز را هدایت کند. اما در این نمونه، بیسموت نه خالص بود و نه در یک لایه منفرد قرار داشت؛ بلکه چندین لایه بیسموت همراه با سرب میان لایه‌های منیزیم دیده شد که عملکرد موج‌بر را مختل می‌کرد.

گزارش ORNL تأکید کرد: «با اطمینان بالا می‌توان گفت داده‌ها نشان می‌دهند این ماده روی زمین ساخته شده و سپس تحت فشار مکانیکی و حرارتی آسیب دیده است.» پس از انتشار نتایج، سازمان استارز آکادمی بیانیه‌ای در وب‌سایت خود منتشر کرد و اعلام کرد قصد دارد جلسه‌ای با تیم ORNL برگزار کند. آن‌ها گفتند گزارش‌ها نتیجه قطعی درباره منشأ و هدف این ماده ارائه نمی‌دهند و پرسش‌های بیشتری باقی مانده است.

طی یک اتفاق کم‌سابقه در پاکستان، جسد مردی که ۲۸ سال پیش در دل یخچال‌های طبیعی منطقه کوهستانی ناپدید شده بود، به‌طور کاملاً سالم پیدا شد. این کشف غیرمنتظره نه‌تنها به یک جست‌وجوی طولانی پایان داد، بلکه بار دیگر نقش تغییرات اقلیمی و ذوب سریع یخچال‌ها را در آشکار شدن بقایای انسانی و تاریخی یادآوری کرد.

در ژوئن ۱۹۹۷، مردی ۳۱ ساله اهل پاکستان به نام نصیرالدین، هنگام سفر در دره سوپات در منطقه کوهستانی در شمال پاکستان، وارد یک غار شد و پس از آن دیگر دیده نشد. خانواده‌اش سال‌ها در جست‌وجوی نشانه‌ای از او بودند، اما تلاش‌های گسترده آن‌ها نتیجه‌ای نداشت. این ناپدیدشدن ناگهانی، سال‌ها به یک معمای تلخ خانوادگی تبدیل شد و هر بار که اعضای خانواده به منطقه بازمی‌گشتند، امیدی تازه اما کوتاه‌مدت در دلشان شکل می‌گرفت.

مالک عبید، برادرزاده نصیرالدین، در گفت‌وگو با خبرگزاری AFP توضیح داد: «خانواده ما طی این سال‌ها هر کاری از دستشان برمی‌آمد انجام دادند. عموها و پسرعموهایم بارها به محل گم شدن نصیرالدین رفتند تا شاید بتوانند جسد او را پیدا کنند، اما در نهایت چیزی نیافتند، چون امکان دسترسی وجود نداشت.» او توضیح داد که شرایط سخت جغرافیایی، سرمای شدید و خطرات طبیعی باعث می‌شد جست‌وجوها هر بار نیمه‌تمام بماند و خانواده با حس ناتمام‌بودن تلاش‌ها به خانه بازگردد.

پس از نزدیک به سه دهه، این جست‌وجوی طولانی بالاخره پایان یافت؛ زیرا در تاریخ ۳۱ ژوئیه، یک چوپان محلی به نام عمر خان در همان دره، جسد نصیرالدین را پیدا کرد؛ جسدی که هنوز کارت شناسایی همراهش بود. اما این تنها نکته شگفت‌انگیز ماجرا نبود و آنچه او مشاهده کرد، فراتر از انتظار هر کسی بود که سال‌ها درباره سرنوشت این مرد شنیده بود.

عمر خان در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی گفت: «آنچه دیدم باورکردنی نبود و جسد کاملاً سالم مانده بود. حتی لباس‌ها هم پاره نشده بودند.» او توضیح داد که ظاهر جسد به‌گونه‌ای بود که گویی زمان برای او متوقف شده و گذر سال‌ها هیچ اثری بر بدنش نگذاشته است؛ موضوعی که حتی برای ساکنان محلی که با یخچال‌ها آشنا هستند نیز غیرمعمول به نظر می‌رسید.

نصیرالدین طی ۲۸ سال در دل یخچال طبیعی به‌صورت مومیایی‌شده باقی مانده بود. او به‌سرعت منجمد شده و این انجماد سریع، بدنش را از رطوبت و اکسیژن دور نگه داشته بود. مالک عبید در ادامه گفت: «بالاخره پس از پیدا شدن جسدش کمی آرامش پیدا کردیم.» او توضیح داد که هرچند این کشف دردناک است، اما پایان یافتن بلاتکلیفی طولانی‌مدت برای خانواده نوعی آرامش به همراه داشته است.

پژوهش جدید نشان می‌دهد که چرا برخی انسان‌های باستان، به خصوص در منطقه ایتالیا، عمری طولانی و اغلب بیش از ۱۰۰ سال داشتتند.

چرا مردم ایتالیا بیشتر از مردم سایر ملل عمر می‌کنند؟ بر اساس نمونه‌های DNA، پاسخ در پیشینه ژنتیکی آن‌هاست. مطالعه‌ و پژوهشی جدید به گذشته ماقبل تاریخ بازگشته تا توضیح دهد چرا برخی افراد امروزی که ۱۰۰ سال یا بیشتر عمر کرده‌اند، همچنان زنده هستند.

تحقیقات پیشین ژن‌های خاصی را شناسایی کرده بودند که با طول عمر بیشتر ارتباط دارند. اما پژوهش اخیر که در نشریه گروساینس منتشر شده، فراتر رفت و بررسی کرد که آیا جمعیت‌های باستانی نیز در این معادله پیچیده نقش دارند یا خیر؛ معادله‌ای که در آن ژنتیک، محیط و سبک زندگی همگی بر طول عمر انسان تأثیر می‌گذارند.

ایتالیا به‌عنوان کشوری با بالاترین درصد افراد صدساله در جهان، یک ویژگی مشترک ژنتیکی دارد: همه آن‌ها از نسل شکارچی-گردآورندگان غربی هستند؛ نخستین ساکنان اروپا پس از عصر یخبندان. این گروه‌های باستانی در شرایط سخت و دشوار تکامل یافتند و ژن‌هایی را به نسل‌های بعد منتقل کردند که امروز به ایتالیایی‌ها امکان می‌دهد بیش از ۱۰۰ سال عمر کنند.

پژوهشگران ۳۳۳ فرد صدساله ایتالیایی را با ۱۰۳ ژنوم باستانی مقایسه کردند تا بررسی کنند که جمعیت‌های اجدادی تا چه حد در پایه‌های ژنتیکی طول عمر انسان نقش داشته‌اند. به لطف پیشرفت‌های اخیر در حوزه پالئوژنومیک، امکان مقایسه مستقیم میان ژنوم‌های مدرن و DNA باستانی فراهم شد.

نتایج نشان داد که اگرچه ژن‌های افراد صدساله متنوع بودند، اما شباهت قابل‌توجهی میان آن‌ها وجود داشت. همه آن‌ها ارتباط ژنتیکی قوی‌تری با شکارچی-گردآورندگان غربی داشتند و این ارتباط در جمعیت بزرگ‌تر ایتالیا نیز دیده می‌شود. طبق گزارش‌ها، به ازای هر افزایش کوچک در DNA، احتمال رسیدن فرد به صدسالگی، ۳۸ درصد بیشتر می‌شود و این اثر حتی در زنان قوی‌تر است.

این یافته‌ها نشان می‌دهد که طول عمر بالای ایتالیایی‌ها ارتباطی مستقیم با رژیم غذایی برخلاف شوخی‌هایی که درباره مصرف پاستا و پنیر مطرح می‌شود، ندارد. هرچند سبک زندگی نقش به‌سزایی ایفا می‌کند، اما به گفته پژوهشگران، عامل اصلی همان ژن‌ها هستند. بررسی دقیق‌تر کروموزوم‌ها نشان داد که این موضوع به جمعیت یا منطقه خاصی مربوط نیست، بلکه به سازوکارهایی برمی‌گردد که در فرآیند تکامل پس از عصر یخبندان شکل گرفته و ژنتیک آن‌ها را تغییر داده است.

در یک اتفاق کم‌سابقه در شهرستان داراب استان فارس، یک دختر نوجوان با شجاعت و صداقت خود، محل اختفای گنجینه بزرگی که پدرش پنهان کرده بود را فاش کرد. این اقدام باعث شد مأموران به مجموعه‌ای ارزشمند از اشیای مربوط به دوره ساسانی دست یابند و پدر خانواده به‌عنوان متهم اصلی دستگیر شود.

ماجرا زمانی آغاز شد که این دختر ۱۳ ساله در جریان رسیدگی به یک پرونده، تصاویری از اشیای مشکوک به عتیقه را در اختیار مقام قضایی قرار داد. مأموران پس از ورود به منزل، در ابتدا چیزی نیافتند، اما دختر با اطمینان جلو آمد و گفت محل دقیق اشیا را می‌داند. او مأموران را به آشپزخانه هدایت کرد و نشان داد که گنجینه زیر سرامیک‌های کف خانه مخفی شده است.

با برداشتن سرامیک‌ها، مجموعه‌ای بزرگ شامل ۳۷۱ سکه، ۶۶ قطعه تزئینی، ۵۴ شیء فلزی، ۵ قطعه سنگی و چند شیء متفرقه دیگر کشف شد. کارشناسان میراث فرهنگی اعلام کردند که این اشیا ارزش تاریخی و فرهنگی بالایی دارند و برخی از آن‌ها به دوره ساسانیان و حتی پیش‌تر بازمی‌گردند.

تمامی اشیای کشف‌شده در حضور مقام قضایی و نماینده میراث فرهنگی پلمب شد و پدر خانواده به‌عنوان فرد متهم بازداشت گردید. این اقدام دختر نوجوان، مانع از قاچاق یا نابودی یک مجموعه ارزشمند تاریخی شد و توجه رسانه‌ها و افکار عمومی را به خود جلب کرد.

این کشف نشان می‌دهد که گنجینه‌های تاریخی همچنان در خانه‌ها و مناطق مختلف ایران وجود دارند و گاه به‌صورت غیرقانونی نگهداری یا مخفی می‌شوند. اقدام این دختر ۱۳ ساله نه‌تنها یک پرونده قضایی را به نتیجه رساند، بلکه یک مجموعه ارزشمند تاریخی را از خطر خروج غیرقانونی از کشور نجات داد. این ماجرا بار دیگر اهمیت نقش شهروندان در حفاظت از میراث فرهنگی و هویت ملی را برجسته کرد و نشان داد که حتی کوچک‌ترین اقدام فردی می‌تواند تأثیری بزرگ در حفظ تاریخ داشته باشد.