هر از چند گاهی در اینترنت پرسشی تکراری دیده می‌شود: «اگر ما می‌توانیم بر اسب‌ها سوار شویم، چرا بر گورخرها سوار نمی‌شویم؟» این پرسش در نگاه نخست ساده یا حتی شوخی‌آمیز به نظر می‌رسد، اما پاسخ علمی و تاریخی آن در واقع بسیار جالب است. پیش از هر چیز، باید دانست که انسان‌ها چگونه و در چه زمانی اسب‌ها را اهلی کردند.

در دوران پیشاتاریخ، رابطه میان انسان و اسب به هیچ‌وجه دوستانه نبود. انسان‌ها در آن زمان اسب‌ها را برای گوشت شکار می‌کردند و هنوز آن‌ها را وسیله‌ای برای جابه‌جایی نمی‌دانستند. اما در نقطه‌ای از تاریخ، انسان‌ها به اهلی کردن این حیوان پرداختند، و همین رویداد آغازی بود بر عصری تازه از مهاجرت و گسترش تمدن در سراسر قاره اوراسیا.

برای مدت‌های طولانی، نظریه‌ای که در میان دیرینه‌جانورشناسان بیش از همه مورد پذیرش قرار داشت، «فرضیه کورگان» نامیده می‌شد. در منطقه قزاقستان، زادگاه فرهنگ باستانی «بوتای»، پژوهشگران تعداد زیادی استخوان اسب یافته‌اند که به حدود ۴۰۰۰ پیش از میلاد بازمی‌گردند. در کنار این بقایا، نشانه‌های دیگری نیز کشف شده است، از جمله گودال‌هایی که احتمالاً برای پایه‌های حصارها ایجاد شده بودند، و سفال‌هایی که درون آن‌ها آثار چربی اسب (احتمالاً حاصل از شیر گرفته‌شده) یافت شد. این شواهد نشان می‌دادند که فرایند اهلی‌سازی در همان منطقه آغاز شده است.

یکی از یافته‌های بسیار مهم، نشانه‌های ساییدگی و فرسایش بر دندان‌های اسب‌ها بود، که می‌توانست گواه استفاده از دهنه و کنترل انسانی باشد. با این حال، در سال‌های اخیر این فرضیه با چالش‌هایی روبه‌رو شده است، زیرا در دیگر نقاط جهان نیز اسب‌هایی یافت شده‌اند که اهلی نبوده‌اند، اما آثار مشابهی از فرسایش دندانی دارند. تحلیل‌های ژنتیکی جدید، زمان‌بندی این فرایند را به عقب برده‌اند، هرچند همچنان شواهد به نفع آن هستند که اهلی‌سازی در همان منطقه صورت گرفته است.

ویلیام تیلور، استادیار باستان‌شناسی و متصدی موزه در دانشگاه کلرادو بولدر، و نویسنده کتاب Hoof Beats: How Horses Shaped Human History، در مقاله‌ای در وب‌سایت The Conversation توضیح می‌دهد: «مطالعه‌ای ژنومی از اسب‌های نخستین اوراسیا که در ژوئن ۲۰۲۴ در مجله Nature منتشر شد، نشان می‌دهد که اسب‌های یامنایا، نیای اسب‌های اهلی اولیه (تبار DOM2) نبوده‌اند. همچنین، در ژنوم آن‌ها هیچ نشانه‌ای از کنترل تولیدمثل مانند هم‌خونی مشاهده نمی‌شود.»

تیلور ادامه می‌دهد: «در حال حاضر، تمام شواهد در این جهت همگرا هستند که احتمالاً اهلی‌سازی اسب‌ها در دشت‌های پیرامون دریای سیاه رخ داده است، اما بسیار دیرتر از زمانی که فرضیه کورگان پیشنهاد می‌کند. در واقع، کنترل انسانی بر اسب‌ها درست پیش از گسترش ناگهانی ارابه‌ها و اسب‌ها در سراسر اوراسیا در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد آغاز شد.»

اما اگر ما موفق به اهلی کردن اسب‌ها شدیم، چرا گورخرها را اهلی نکردیم؟ پاسخ این پرسش آن نیست که انسان‌ها هرگز تلاش نکرده‌اند. در دوران استعمار هلند در بخش‌هایی از آفریقای جنوبی، مستعمره‌نشینان کوشیدند گورخرها را رام کنند، اما تقریباً هیچ موفقیتی به دست نیاوردند. این حیوانات سرسخت و بدخلق، به‌سختی در بند می‌مانند و معمولاً مهار خود را پاره کرده و می‌گریزند. البته، در موارد معدودی امکان رام کردن برخی گورخرهای منفرد وجود داشته است، دست‌کم برای سواری کوتاه‌مدت.

اگر به گورخر نگاه کنید، مغز شما ممکن است آن را صرفاً «اسب راه‌راه» تلقی کند، اما در واقع، این دو گونه حدود ۴ تا ۴.۵ میلیون سال پیش از یک نیای مشترک جدا شدند. محیط زیستی که هر یک از این گونه‌ها در آن تکامل یافتند، تأثیر چشمگیری بر میزان قابلیت اهلی‌سازی و استفاده در حمل‌ونقل داشت.

کارول هال، استاد رفتارشناسی سوارکاری در دانشگاه ناتینگهام ترنت، در مقاله‌ای در The Conversation می‌گوید:
«برخلاف اسبان اوراسیایی، جمعیت گورخرهای آفریقایی از امنیت نسبی برخوردار بودند و به‌خوبی با زیست‌بوم خود سازگار شده بودند. همه اسب‌سانان، گیاه‌خوار و شکارشونده‌اند و واکنش «گریز یا ستیز» در آن‌ها به‌شدت توسعه یافته است. اما برای بقا در محیطی که مملو از شکارچیان بزرگی مانند شیر، یوز و کفتار است، گورخرها به حیواناتی فوق‌العاده هوشیار و واکنشی تبدیل شدند که در برابر خطر فوراً می‌گریزند، و در صورت به دام افتادن، پاسخ دفاعی نیرومندی نشان می‌دهند.»

این ویژگی‌ها، گورخر را نامناسب برای اهلی‌سازی می‌کند. برای نمونه، گورخرها به‌واسطه نیاز مداوم به فرار از شکارچیانی چون شیرها، لگدی بسیار قدرتمند دارند که می‌تواند فک شیر را بشکند. همچنین، گورخرها از انسان‌ها هراسی ذاتی دارند و تا جای ممکن از تماس با ما اجتناب می‌کنند.

به طور کلی، حیواناتی که قابلیت اهلی شدن دارند، باید ویژگی‌هایی همچون رشد سریع، خلق‌وخوی آرام و تمایل ذاتی به تعامل با انسان را دارا باشند. گورخرها، با خوی تهاجمی و واکنش‌های فرار نیرومندشان، فاقد این خصوصیات‌اند.

در مقاله‌ای از وب‌سایت Prime Stables آمده: «موارد نادری از رام کردن گورخرها برای استفاده شخصی گزارش شده است. برای نمونه، والتر روتشیلد در دوران ادواردی در لندن، ارابه‌ای داشت که با گورخرها کشیده می‌شد، و بیل ترنر نیز در دورسِت بر گورخری با پشت بسیار نیرومند سوار می‌شد. با این حال، این موارد استثنا هستند و نشان نمی‌دهند که گورخرها قابلیت اهلی‌سازی گسترده یا استفاده‌ای مشابه اسب‌ها را دارند.»

در پایان باید گفت که حتی اگر انسان‌ها قادر به اهلی کردن گورخرها بودند، باز هم این حیوانات از نظر جثه بسیار کوچک‌تر از نژادهای امروزی اسب هستند، اندازه آن‌ها بیشتر به اسبچه‌های امروزی شباهت دارد و از این‌رو برای سواری یا حمل بارهای سنگین مناسب نیستند.

دولت ژاپن برای مقابله با بحران فزاینده خرس‌ها، ارتش خود را وارد عمل کرده است. در ماه گذشته، وزارت محیط زیست این کشور اعلام کرد که جمعیت خرس سیاه آسیایی (Ursus thibetanus) و خرس قهوه‌ای (Ursus arctos) از ماه مارس تاکنون به بیش از ۱۰۰ نفر حمله کرده‌اند. طبق گزارش رسمی، این حملات دست‌کم ۱۰ قربانی مرگبار برجای گذاشته است. در نتیجه، دولت ژاپن در تاریخ ۵ نوامبر (۱۴ آبان) اعلام کرد که برای مهار اوضاع، نیروهای نظامی را به استان آکیتا در جزیره هونشو در شمال این کشور اعزام می‌کند.

در بیانیه‌ای خطاب به خبرنگاران، فرماندار آکیتا، کِنتا سوزوکی، وضعیت کنونی را «یأس‌آور» توصیف کرد و افزود که مشاهده و حملات خرس‌ها اکنون به صورت روزانه رخ می‌دهد. تهدیدها نیز به شکل چشمگیری در حال افزایش‌اند، زیرا تخمین زده می‌شود حدود ۸۸۰۰۰۰ خرس در حالی که برای یافتن غذا پیش از آغاز خواب زمستانی سرگردان‌اند، به سمت مناطق مسکونی وارد می‌شوند.

افزایش بی‌سابقه حملات، تقریباً به طور کامل ناشی از دخالت انسان‌هاست، نه برعکس. تغییرات اقلیمی منابع غذایی طبیعی خرس‌ها را کاهش داده و آنان را مجبور کرده است تا برای یافتن جایگزین، به محله‌ها و مناطق تجاری وارد شوند. گسترش توسعه شهری نیز زیستگاه‌های طبیعی این حیوانات را نابود کرده است. افزون بر این، جمعیت سالمند ژاپن، آسیب‌پذیری انسان‌ها در برابر حملات خرس‌ها را بیشتر کرده است.

فومیتوشی ساتو، معاون دبیر ارشد کابینه ژاپن، در گفت‌وگو با خبرگزاری Associated Press توضیح داد: «هر روز خرس‌ها وارد مناطق مسکونی می‌شوند و دامنه تأثیر آن‌ها در حال گسترش است. مقابله با این مشکل، امری بسیار فوری است.»

تهدید ناشی از خرس‌ها تنها فیزیکی نیست. شبکه خبری NHK گزارش داد که در یکی از رویدادهای اخیر، خرس‌ها بیش از ۲۰۰ سیب از یک باغ محلی را خورده‌اند. صاحب مزرعه در گفت‌وگو با NHK اظهار کرد: «قلبم شکسته است.»

در حال حاضر، نیروهای نظامی مستقرشده اجازه شلیک به خرس‌ها را ندارند. وظیفه اصلی آنان شامل نصب تله‌های غذایی، انتقال شکارچیان محلی و کمک در جمع‌آوری لاشه خرس‌هایی است که شکارچیان موفق به از پای درآوردن آن‌ها می‌شوند. با این حال، از آن‌جا که شکارچیان ژاپنی معمولاً تجربه شکار خرس را ندارند، مقامات از ساکنان خواسته‌اند تا با گذراندن دوره‌های آموزشی، به عنوان «شکارچیان دولتی» آماده این مأموریت‌ها شوند.

در اواخر اکتبر (اوایل آبان)، دولت ژاپن همچنین از برنامه‌ای برای تأسیس «کارگروه رسمی مقابله با خرس‌ها» تا اواسط نوامبر (اواخر آبان) خبر داد. اقدامات احتمالی آینده ممکن است شامل انجام سرشماری جمعیت خرس‌ها، بازنگری در قوانین شکار و حتی به‌کارگیری سیستم هشدار عمومی برای اطلاع‌رسانی درباره مشاهده احتمالی خرس‌ها باشد.

در سال ۲۰۲۲، سازمان پارک‌های ملی آمریکا تصویری تار از یک قورباغه منتشر کرد که توسط دوربین حیات‌وحش دید در شب گرفته شده بود و هشداری طنزآمیز داشت: «همان‌طور که درباره اکثر چیزهایی که در پارک‌های ملی با آن مواجه می‌شوید، اعم از یک حلزون، قارچ یا یک قورباغه بزرگ با چشمان درخشان در نیمه‌شب، توصیه می‌کنیم از لیسیدن آن‌ها خودداری کنید. با تشکر.»

این پیام به افسانه شهری اشاره دارد که می‌گوید لیسیدن قورباغه می‌تواند باعث سرخوشی شود. اما آیا قورباغه‌ها واقعاً خاصیت روانگردان دارند؟ واقعیت این است که یک نوع وزغ که در جنوب غربی ایالات متحده و شمال غربی مکزیک یافت شده، ماده شیمیایی روانگردان قوی روی پوست خود ترشح می‌کند، اما لیسیدن این قورباغه‌ها احتمالاً شما را به بیمارستان می‌فرستد تا آنکه تجربه‌ای روانگردان داشته باشید.

وزغ رودخانه کلرادو (Incilius alvarius)، که به آن وزغ صحرای سونوران هم گفته می‌شود، دارای غدد سمی در سر است که ماده شیمیایی ۵-MeO-DMT را آزاد می‌کنند. دیوید ای. نیکولز، استاد بازنشسته داروشناسی در دانشگاه پردو و نخستین فردی که آنالوگ مصنوعی ۵-MeO-DMT را تولید کرد، گفت: «فکر می‌کنم یکی از قوی‌ترین روانگردان‌هاست که وجود دارد.»

۵-MeO-DMT با اتصال به گیرنده‌های سروتونین در مغز اثر می‌کند. اثرات این ماده حدود ۱۵ تا ۳۰ دقیقه طول می‌کشد و می‌تواند باعث شادی شدید، احساس پوچی، تجربه نزدیک به مرگ و فراموشی شود. نیکولز می‌گوید این دارو حتی می‌تواند باعث شود حس خودآگاهی فرد به طور کامل از بین برود، به طوری که مصرف‌کننده حتی به خاطر نیاورد که دارو مصرف کرده است.

با این حال، ۵-MeO-DMT وقتی به صورت خوراکی مصرف شود اثر روانگردان ندارد، بنابراین لیسیدن ماده از روی وزغ شما را از خود بی‌خود نمی‌کند، بلکه روش‌های پیچیده‌تری مانند دود کردن لازم است. علاوه بر این، لیسیدن این قورباغه‌ها می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

آیا لیسیدن این قورباغه شما را از حالت عادی خارج می‌کند؟ - دیجینوی

هیلی دورون، پژوهشگر پسادکترا در دانشگاه لینک‌پینگ سوئد، به Live Science گفت: «لیسیدن قورباغه ممنوع است. حتی حیوانات خانگی که وزغ را لیسیده‌اند مجبور به دریافت مراقبت‌های اورژانسی شده‌اند.» علت این امر آن است که وزغ‌های رودخانه کلرادو همچنین مواد شیمیایی به نام گلیکوزیدهای قلبی ترشح می‌کنند. این ترکیبات قدرت انقباض عضله قلب را افزایش می‌دهند و اثرات آن‌ها بر عملکرد قلب می‌تواند سریعاً خطرناک شود و منجر به آریتمی‌های بالقوه کشنده گردد.

با این حال، خطرات بالقوه برای سلامت مانع از آن نشده که شکارچیان غیرقانونی وزغ‌های رودخانه کلرادو را برای استخراج ۵-MeO-DMT از پوست آن‌ها جمع‌آوری کنند و برای مصرف تفریحی بفروشند.

رابرت ویلا، دستیار امور اجتماعی در دانشگاه آریزونا، گفت: «قورباغه‌ها به صورت سیستماتیک توسط شکارچیان برای استخراج ترشحاتشان جمع‌آوری می‌شوند تا قاچاق گردند. وزغ‌های رودخانه کلرادو پیش از این تحت تأثیر تغییر الگوهای بارندگی، از دست دادن زیستگاه، بیماری‌های قارچی و آلودگی قرار گرفته‌اند و شکارچیان غیرقانونی تنها بر تهدید حفاظت از آن‌ها می‌افزایند.»

در حالی که به دست آوردن ۵-MeO-DMT از وزغ‌های وحشی هم خطرناک و هم غیرقانونی است، پژوهشگران به پتانسیل ۵-MeO-DMT مصنوعی که با داروی روانگردان DMT مرتبط بوده، علاقه‌مند هستند. در مقایسه با روانگردان‌های سنتی‌تر مانند LSD یا سیلوسایبین، اطلاعات نسبتاً کمی درباره ۵-MeO-DMT و اثرات آن بر مغز وجود دارد.

دورون توضیح داد: «تا به امروز، بیش از ۱۰۰ نفر مغز خود را هنگام مصرف روانگردان‌های متداول مانند LSD و سیلوسایبین اسکن کرده‌اند، اما هیچ مطالعه‌ای درباره نحوه اثر ۵-MeO-DMT منتشر نشده است.» گزارش‌های تجربی از ۵-MeO-DMT اغلب با تجربیات معمول روانگردان‌ها تفاوت دارد. برخی استفاده‌کنندگان ۵-MeO-DMT به جای توهمات کلاسیک مانند الگوهای فراکتالی، تجربه یک «سفیدشدگی کامل» را توصیف می‌کنند. دورون گفت: «آن‌ها ممکن است احساس کنند وارد یک “هیچ‌چیز” شده‌اند یا نوعی حس پوچی را تجربه می‌نمایند.»

اثرات عجیب این دارو باعث شده دورون بررسی کند که آیا اثرات ۵-MeO-DMT از مسیرهای مغزی مشابه آن‌هایی ناشی می‌شود که در برخی انواع تشنج‌ها مختل می‌شوند یا خیر. سایر پژوهشگران نیز به بررسی پتانسیل ۵-MeO-DMT به عنوان ضدافسردگی پرداخته‌اند. داده‌های اولیه نشان می‌دهد که این دارو علائم افسردگی را ظرف یک روز بهبود می‌بخشد و این بهبود حداقل یک هفته پس از درمان ادامه دارد. در مقایسه با سایر روانگردان‌هایی که برای اثرات ضدافسردگی بررسی می‌شوند، مانند سیلوسایبین، مدت اثر ۵-MeO-DMT کوتاه‌تر است، به این معنی که جلسات درمانی می‌توانند سریع‌تر انجام شوند.

دورون گفت: «۵-MeO-DMT ماده بسیار جالبی است، اما در نهایت، فکر می‌کنم احتمالاً قوانین متفاوتی نسبت به سایر روانگردان‌های مورد مطالعه دارد. تنها علم مشخص خواهد کرد این قوانین چیست.»

توضیح: این مقاله صرفاً برای اهداف اطلاع‌رسانی تهیه شده است.