محصولات فروشي اندرویدچه

سهام رستوران‌های مرغ سوخاری در کره امروز با به لطف ترکیبی جدید به نام Jensanity به‌طور قابل توجهی افزایش یافت. طبق گزارش بلومبرگ، جنسن هوانگ، مدیرعامل انویدیا در سئول با مدیران ارشد شرکت‌هایی مانند سامسونگ و هیوندای ملاقات کرده که این به خودی خود خبر بزرگی است، اما عکس‌ها و ویدیوهای او که نشان می‌دهند از غذای اصلی فست‌فود محلی مرغ تند به همراه چند لیوان آبجو لذت می‌برد، به سرعت پخش شدند و سهام برندهای مرغ سوخاری کره‌ای که در فهرست KOSDAQ قرار دارند، صبح امروز بین ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش دادند.

نوع متفاوتی از KFC

جنسن هوانگ در کنار جی وای. لی از سامسونگ و چانگ ایوسون از هیوندای در رستوران مرغ Kkanbu سوژه عکس‌ها شدند. این سبک از بیرون رفتن اکنون مخصوص مدیرعامل انویدیا است و برای مردم عادی جذاب محسوب می‌شود. طبق گزارشات، هوانگ در مقابل خبرنگاران بیرون رستوران گفت: “این برای سلامتی شما خیلی خوب است، درست می‌گویم؟” با این حال، چه چیزی باعث می‌شود مرغ سوخاری کره‌ای ارزش امتحان کردن را داشته باشد، یا حتی در مقایسه با سبک‌های رقیب مانند KFC در آمریکا، ترجیح داده شود؟

مدیرعامل انویدیا

مارک تایسون، نویسنده وب‌سایت Tom’s Hardware در این‌باره نوشته است به عنوان کسی که گاهی اوقات از یک تکه مرغ سوخاری کره‌ای لذت می‌برد، آن را برای افراد غریبه به عنوان مرغی تردتر از حد معمول با طعم بسیار تند، شیرین، ترش، اومامی (طعم تندی) توصیف می‌کند. تنها سس‌های شناخته‌شده غربی که ممکن است به مرغ طعمی مشابه این غذای کره‌ای بدهند، Worcestershire یا OK هستند.

حضور هوانگ در حوزه‌هایی به غیر از تولید سیلیکون

در حالی که سهام شرکت مرغ Kkanbu به صورت عمومی معامله نمی‌شود، سهام شرکت‌های هم‌رده آن مانند Kyochon F&B در معاملات روز تا ۲۰ درصد در بازار افزایش یافت. بلومبرگ گزارش داده که حتی حضور مدیران سه شرکت مذکور در کنار یکدیگر یا همان ترکیب Jensanity موجب شده است سایر فعالان صنعت مانند شرکت فرآوری مرغ Cherrybro Co شاهد افزایش سهام خود تا سقف روزانه ۳۰ درصد بودند. یکی دیگر ذی‌نفعان این نشست مهم، شرکت Neuromeka، سازنده ربات سرخ‌کن مرغ بوده است.

شایان ذکر است که سرمایه‌گذاران کره‌ای به راحتی تحت تاثیر معاملات پرخطر قرار می‌گیرند و به دنبال سودهای کوتاه‌مدت در پسِ رویدادهای فرهنگی، سیاسی و میم‌های جذاب هستند. بلومبرگ به عنوان شاهدی بر این اتفاق، به سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به کره جنوبی اشاره کرده است که در آن او از خودکار میزبان تمجدید کرد و باعث افزاش سهام شرکت تولیدکننده خودکار MonAmi در آن کشور شد.

مدیرعامل انویدیا اصلا در کره جنوبی چه می‌کرد؟

هوانگ برای شرکت در اجلاس مدیران عامل اپک در کره جنوبی حضور داشت. براساس گزارش بلومبرگ، در جریان این رویداد مهم صنعتی، مدیرعامل انویدیا از قراردادهای جدید برای تامین تراشه‌های هوش مصنوعی برای شرکت‌های بزرگ کره جنوبی رونمایی کرد. او همچنین برای تحکیم توافقات با شرکت‌های فعال در حوزه هوش مصنوعی و تولید نیمه‌هادی به منظور مقابله با وضعیت غیرقابل پیش‌بینی تحریم‌های چین، به کشور مذکور سفر کرده بود.

اگر از طرفداران سامسونگ باشید، به‌احتمال‌زیاد از سری گلکسی S25 امسال هیجان‌زده نشده‌اید. این‌طور نیست که گوشی‌های S25 سامسونگ بد باشند، اما آن‌ها یکی از کم‌هیجان‌ترین ارتقاها را نسبت‌به نسل قبل خود ارائه دادند. طراحی سخت‌افزاری؟ بدون تغییر. دوربین‌ها؟ همان قبلی. ظرفیت باتری و سرعت شارژ؟ پاسخ را از قبل می‌دانید. برای سری گلکسی S26 اما، سامسونگ کار سختی درپیش دارد و اگر این شرکت می‌خواهد دل طرفداران ناامید خود را دوباره به‌دست آورد، پنج تغییر کلیدی وجود دارد که گوشی‌های سال آینده باید به آن‌ها مجهز شوند.

خلاصه و نکات کلیدی

🔹 بازطراحی اساسی: سامسونگ پس از سه سال تکرار، به یک طراحی جدید، رنگ‌های جذاب‌تر و ارگونومی بهتر در مدل اولترا نیاز دارد.🔹 ارتقای دوربین: سنسورهای دوربین، به‌خصوص در مدل‌های پایه و پلاس، قدیمی شده‌اند و برای رقابت با رقبای چینی باید به‌طور جدی ارتقا یابند.🔹 باتری و شارژ: ظرفیت باتری و سرعت شارژ سامسونگ سال‌هاست که ثابت مانده و در مقایسه با رقبا، شرم‌آور به‌نظر می‌رسد.🔹 پشتیبانی کامل از Qi2: زمان آن رسیده که سامسونگ آهنرباهای داخلی برای استاندارد شارژ بی‌سیم Qi2 را به گوشی‌هایش اضافه کند، نه اینکه فقط به قاب‌های مغناطیسی تکیه کند.🔹 بازگشت قلم S Pen قدرتمند: حذف قابلیت‌های بلوتوثی و کنترل از راه دور از قلم S Pen در مدل S25 اولترا یک اشتباه بود که باید در نسل بعد جبران شود.

تغییر طراحی معنادار (و جذاب) گلکسی S26

بیایید با یکی از واضح‌ترین تغییرات شروع کنیم: طراحی جدید. با وجود برخی اصلاحات جزئی، گوشی‌های سری گلکسی S سامسونگ از زمان گلکسی S23 تغییر طراحی معناداری را تجربه نکرده‌اند. هر سال همان داستان با کمترین تغییرات تکرار می‌شود.

با سری گلکسی S26، سامسونگ باید در زمینه طراحی گامی روبه‌جلو بردارد و چیز جدیدی به ما نشان دهد. از نظر بصری، مدت‌هاست که منتظر یک ماژول دوربین جدید هستیم. همچنین زمان آن فرا رسیده که سامسونگ در انتخاب رنگ‌ها جسورتر عمل کند، زیرا رویکرد «پنجاه طیف خاکستری» برای سری گلکسی S25 چندان الهام‌بخش نبود.

از نظر کاربردی نیز، باید از سامسونگ خواهش کرد راهی برای راحت‌تر و کم‌حجم‌تر کردن مدل اولترا پیدا کند. گوشی‌هایی مانند وان پلاس ۱۳ ثابت می‌کنند که می‌توان یک گوشی بزرگ اما ارگونومیک ساخت و امیدواریم سامسونگ این درس را با گلکسی S26 اولترا بیاموزد.

ارتقای دوربین‌های گلکسی S26؛ یک ضرورت انکارناپذیر

حتی مهم‌تر از طراحی، سامسونگ باید روی سیستم‌های دوربین کل خانواده گلکسی S26 تمرکز کند. همانند طراحی، این بخش دیگری از سری گلکسی S است که سال‌به‌سال نادیده گرفته شده است. مدل‌های پایه گلکسی S25 و S25 پلاس تقریباً سنسورهای دوربین یکسانی با مدل‌های S22 و S22 پلاس دارند، درحالی‌که دوربین‌های S25 اولترا نیز شباهت زیادی به S23 اولترا دارد.

فکر نمی‌کنم کسی دوربین‌های سری گلکسی S25 را بد توصیف کند، اما واضح است که زمان ارتقا فرا رسیده است. این امر به‌ویژه برای S25 و S25 پلاس صادق است که سیستم‌های دوربین آن‌ها شایسته برچسب‌های قیمتی ۸۰۰ و ۱۰۰۰ دلاری نیستند. درحالی‌که S25 اولترا هنوز سیستم دوربین بسیار توانمندی دارد، گوشی‌هایی مانند ویوو X300 پرو و اوپو فایند X9 پرو نشان می‌دهند که سامسونگ چقدر از رقبا عقب مانده است.

خوشبختانه، درحالی‌که شایعات اولیه از یک سال دیگر بدون تغییر در دوربین خبر می‌دادند، خود سامسونگ اخیراً خلاف این موضوع را اعلام کرده و گفته است که سری گلکسی S26 شامل «سنسورهای دوربین جدید» خواهد بود. جزئیات این سنسورها هنوز یک راز است، اما صرف آمدن سنسورهای جدید، یک اتفاق بزرگ و دقیقاً همان کاری است که سامسونگ باید انجام دهد.

باتری‌های بزرگ‌تر و شارژ سریع‌تر؛ یک خواسته قدیمی

سامسونگ در زمینه نوآوری باتری نیز مانند طراحی و دوربین، طی چند سال گذشته کار چندانی انجام نداده است. گلکسی S25 و S25 اولترا دقیقاً همان ظرفیت باتری S20 و S20 اولترا را دارند؛ گوشی‌هایی که بیش از پنج سال از عمرشان می‌گذرد. این درحالی است که نوآوری‌های بزرگی در زمینه باتری رخ داده است. وان پلاس ۱۵ یکی از چندین گوشی است که از فناوری باتری سیلیکون‌کربن استفاده می‌کند و به آن اجازه می‌دهد یک باتری عظیم ۷۳۰۰ میلی‌آمپرساعتی را در خود جای دهد؛ عددی واقعاً بزرگ در مقایسه با باتری ۵۰۰۰ میلی‌آمپرساعتی در S25 اولترا.

این فقط پرچم‌داران جدید نیستند که باتری‌های سامسونگ را شرمنده می‌کنند. گوگل پیکسل 9a، یک گوشی میان‌رده ۵۰۰ دلاری، باتری بزرگ‌تری نسبت‌به S25، S25 پلاس و S25 اولترا دارد. طرفداران سامسونگ سال‌هاست که شایسته باتری‌های بزرگ‌تر هستند و سری S26 باید سرانجام به این خواسته پاسخ دهد.

همزمان با افزایش ظرفیت باتری، سامسونگ باید سرعت شارژ خود را نیز افزایش دهد. این بخش دیگری است که از سال ۲۰۲۰ دست‌نخورده باقی مانده است. وقتی موتورولا، وان پلاس، اوپو، آنر، ویوو و دیگران سرعت‌های شارژ ۶۰ وات، ۸۰ وات و حتی ۱۲۰ وات را ارائه می‌دهند، سرعت‌های ناچیز ۴۵ وات برای مدل اولترا و ۲۵ وات برای مدل‌های پایه، در مقایسه شرم‌آور است.

پشتیبانی کامل از Qi2؛ پایان انتظار برای شارژ مغناطیسی

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که اکثر گوشی‌های اندرویدی هنوز آهنربای داخلی برای شارژ Qi2 ندارند، اما به‌نظر می‌رسد در آستانه تغییر این وضعیت هستیم. سری پیکسل ۱۰ گوگل اولین سری از گوشی‌های اندرویدی جریان اصلی با آهنرباهای یکپارچه است و با ورود به سال ۲۰۲۶، به‌راحتی می‌توان تصور کرد که برندهای دیگر نیز از این روند پیروی خواهند کرد.

یکی از این برندها باید سامسونگ باشد. تصمیم این شرکت برای برچسب‌گذاری سری S25 به‌عنوان «آماده برای Qi2» در ابتدا این تصور را ایجاد کرد که این گوشی‌ها دارای آهنربای داخلی خواهند بود، اما مشخص شد که این‌طور نیست. این درحالی است که سامسونگ اخیراً شارژرهای مغناطیسی Qi2 خود را نیز عرضه کرده، بدون اینکه هنوز گوشی‌ای در سبد محصولاتش داشته باشد که بتواند بدون قاب مغناطیسی از آن‌ها استفاده کند. این بازی سامسونگ با استاندارد Qi2 ناامیدکننده بوده و انتظار می‌رود سری S26 به این انتظار پایان دهد.

قلم S Pen قدرتمندتر؛ بازگشت قابلیت‌های حذف‌شده

یکی از ناامیدکننده‌ترین و بحث‌برانگیزترین تغییراتی که سامسونگ در گلکسی S25 اولترا ایجاد کرد، تضعیف قلم S Pen بود. تصمیم برای حذف قابلیت‌های بلوتوث و کنترل از راه دور، هرچند برای همه مهم نبود، اما یک حرکت نابخردانه بود. اتصال بلوتوثی S Pen از زمان گلکسی نوت ۹ (محصول سال ۲۰۱۸) وجود داشته است. استفاده از S Pen به‌عنوان شاتر از راه دور دوربین یکی از ویژگی‌های محبوب کاربران بود. کنترل‌های اضافی مانند باز کردن قفل گوشی یا کنترل موسیقی، آن را جذاب‌تر نیز می‌کرد.

اینکه سامسونگ ناگهان این قابلیت‌ها را در S25 اولترا حذف کرد، یک ضربه بزرگ بود. سامسونگ می‌گوید این کار را به این دلیل انجام داده که افراد کمی از ویژگی‌های بلوتوث استفاده می‌کردند، اما این موضوع برای یک گوشی ۱۳۰۰ دلاری نباید اهمیتی داشته باشد. سامسونگ باید به‌جای حذف قابلیت‌ها، به فکر افزودن آن‌ها باشد. هیچ نشانه‌ای مبنی‌بر بازگشت این قابلیت‌ها به گلکسی S26 اولترا وجود ندارد، اما اگر این شرکت می‌خواهد رضایت طرفدارانش را جلب کند، قطعاً باید این کار را انجام دهد.

به‌نظر شما سامسونگ باید روی کدام یک از این موارد بیشتر تمرکز کند؟ آیا تغییر دیگری هست که از گلکسی S26 انتظار دارید؟

بفرست برای دوستات

دانشمندان چینی موفق به توسعه یک نمونه اولیه از موشک هایپرسونیک با قابلیت تغییر شکل یا به‌اصطلاح «مورفینگ» شده‌اند که می‌تواند با سرعتی بیش از ۵ ماخ (حدود ۶,۱۷۴ کیلومتر بر ساعت) پرواز کند. بر اساس گزارش‌ها، این فناوری جدید قادر است در حین پرواز، شکل خود را تغییر دهد.

قابلیت‌ تغییرشکل شامل بال‌هایی جمع‌شونده است که می‌توانند تا شوند و بدنه‌ی موشک را باریک‌تر و آیرودینامیک‌تر کنند. این ویژگی باعث کاهش نیروی مقاومت هوا می‌شود و به موشک هایپرسونیک امکان می‌دهد با سرعت بسیار بالا پرواز کند.

زمانی که بال‌ها باز می‌شوند، نیروی لیفت و قابلیت مانور افزایش می‌یابد و موشک می‌تواند چرخش یا گلاید بهتری انجام دهد. به گفته‌ی متخصصان، این انعطاف‌پذیری در حوزه‌ی پروازهای هایپرسونیک به‌منزله‌ی «جام مقدس» فناوری به شمار می‌رود، زیرا بیشتر موشک‌های هایپرسونیک ناچارند بین دو حالت سرعت بالا یا کنترل بهتر یکی را انتخاب کنند.

این موشک جدید توسط تیمی به سرپرستی پروفسور وانگ پنگ در دانشگاه ملی فناوری دفاعی چین ساخته شده است که از مراکز مهم تحقیقاتی تحت نظارت ارتش چین محسوب می‌شود. مقاله‌ی مربوط به این پژوهش در نشریه‌ی علمی Acta Aeronautica et Astronautica Sinica، معتبرترین مجله‌ی هوافضای چین، منتشر شده است. پژوهشگران تنها به نظریه بسنده نکرده‌اند، بلکه آزمایش‌هایی در پلتفرم شبیه‌سازی سخت‌افزار در حلقه (HIL) نیز انجام داده‌اند.

در این آزمایش‌ها، سیستم کنترل پرواز یا همان «مغز» موشک به سخت‌افزار واقعی و حسگرهایی متصل است که در شبیه‌سازی شرایط پروازی به کار می‌روند. این امر نشان می‌دهد که سیستم کنترل، به‌صورت هم‌زمان و واقعی با اجزای فیزیکی کار می‌کند و صرفاً محدود به مدل‌های رایانه‌ای نیست.

چین از موشک جدیدی با قابلیت تغییر شکل در سرعت‌های هایپرسونیک رونمایی کرد - دیجینوی

این فناوری جدید می‌تواند تأثیرات قابل‌توجهی در زمینه‌ی نظامی داشته باشد. چین پیش‌تر موشک کروز هایپرسونیک CJ-1000 را معرفی کرده بود که ادعا می‌شود قادر است اهداف متحرک، حتی هواپیماها یا کشتی‌ها، را از فاصله‌ی چند هزار کیلومتری هدف قرار دهد. این در حالی است که کارشناسان پیش‌تر چنین قابلیتی را غیرممکن می‌دانستند، زیرا پرواز هایپرسونیک معمولاً چابکی را فدای سرعت می‌کند. اما در تئوری، مفهوم جدید بال‌های تغییرشکل‌دهنده می‌تواند امکانات تازه‌ای را برای چین در حوزه‌ی فناوری هایپرسونیک فراهم آورد.

در حالت بال‌های جمع‌شده، موشک می‌تواند با سرعت بسیار بالا به منطقه‌ی هدف برسد. سپس، با باز کردن جزئی بال‌ها، توانایی تغییر مسیر، شیرجه یا مانور را پیدا می‌کند و رهگیری یا پیش‌بینی مسیر آن را برای سامانه‌های دفاعی دشمن بسیار دشوار می‌سازد.

اگر ادعاهای مربوط به این موشک هایپرسونیک صحت داشته باشد، این فناوری می‌تواند برتری چشمگیری برای چین در نفوذ به سامانه‌های دفاعی یا هدف‌گیری اهداف متحرک و باارزش مانند ناوهای هواپیمابر یا جنگنده‌های رادارگریز فراهم کند.

با این حال، این فناوری بدون چالش نیست. پرواز با سرعتی بیش از ۵ ماخ به معنی تجربه‌ی دمای بالاتر از ۲,۰۰۰ درجه سانتی‌گراد است؛ دمایی که می‌تواند فلزات را نرم کرده و حتی هوای اطراف موشک را یونیزه کند. علاوه بر این، نیروهای آیرودینامیکی عظیمی بر سازه وارد می‌شود، به طوری که هر جزء متحرک می‌تواند به نقطه‌ای بحرانی برای شکست تبدیل گردد. بال‌های متحرک نیز پیچیدگی بیشتری به این معادله اضافه می‌کنند.

هر تغییر در شکل بال‌ها، الگوی جریان هوا و نیروهای آیرودینامیکی را دگرگون می‌سازد و در نتیجه کنترل پرواز را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. علاوه بر چالش‌های مکانیکی، رایانه‌ی پرواز باید در هر لحظه، نیروی لیفت، درگ و پایداری را محاسبه کند. تیم پژوهشی توضیح می‌دهد که این امر مستلزم عملکرد دقیق و بدون تأخیر عملگرها (موتورهای محرک بال) است، زیرا هرگونه لرزش یا تأخیر می‌تواند موجب ناپایداری شود.

در عین حال، رایانه‌های موجود در موشک‌ها معمولا کوچک، مقاوم و با توان پردازشی محدود هستند و نمی‌توانند نقش ابررایانه‌ها را ایفا کنند. بنابراین، الگوریتم کنترلی باید به‌حدی کارآمد باشد که بدون نیاز به توان محاسباتی زیاد، تصمیمات سریع و پایدار بگیرد. تیم وانگ ادعا می‌کند که با استفاده از الگوریتمی جدید متشکل از چند نوآوری این مشکل را حل کرده است.

اولین نوآوری، مدل‌سازی سیستم مرتبه‌‌ی بالا است؛ یعنی نمایش ریاضی بسیار دقیق از رفتار تمام بخش‌های موشک. دوم، استفاده از روش Prescribed Performance Control است که مقادیر هدف مشخصی مانند خطای مجاز و زمان پاسخ را از پیش تعیین می‌کند. سوم، بهره‌گیری از فناوری Super-Twisting Sliding-Mode Control است که می‌تواند در برابر عدم‌قطعیت‌ها و نویز مقاوم باشد و از لرزش‌های مخرب عملگرها جلوگیری کند.

کاربرد این فناوری محدود به حوزه‌ی نظامی نیست. این روش می‌تواند در صنایع غیرنظامی مانند پروازهای تجاری یا حمل‌ونقل سریع بار نیز تحول ایجاد کند. برای مثال، زمان پروازهای بین‌قاره‌ای تجاری که امروزه ۱۰ تا ۱۲ ساعت طول می‌کشد، می‌تواند به ۱ تا ۲ ساعت کاهش یابد. همچنین، این فناوری می‌تواند مسیر تازه‌ای برای حمل‌ونقل سریع کالا میان قاره‌ها بگشاید.

در صورت صحت این گزارش‌، دستاورد دانشمندان چینی یکی از بزرگ‌ترین جهش‌ها در فناوری هایپرسونیک محسوب می‌شود و نشانه‌ای از پیشروی چین به قلمرویی است که حتی کشورهای پیشرفته نیز هنوز به‌طور کامل بر آن مسلط نشده‌اند.

دانشمندان حوزه اقلیمی متوجه شده‌اند که دمای زمین میلیاردها سال قبل به میزان قابل توجهی گرم‌تر از امروز بوده است.

وقتی دربِ یخچال را باز می‌کنید، انتظار دارید داخل آن از آشپزخانه خنک‌تر باشد اخترشناسان هم وقتی تاریخچه جهان میلیاردها سال پیش را بررسی می‌کنند، به طرز مشابهی انتظار دارند که آن جهان داغ‌تر از امروز بوده باشد. اعضای یک تیم تحقیقاتی ژاپنی به‌تازگی این پیش‌بینی را با دقتی  قابل‌توجه تأیید کرده‌ و یکی از قوی‌ترین آزمون‌ها را برای درک ما از چگونگی تکامل جهان ارائه داده‌اند.

اعضای این تیم تحقیقاتی به رهبری تاتسویا کوتانی، دانشجوی دکتری، و استاد توموهارو اوکا از دانشگاه کیئو، دمای تابش زمینه کیهانی را اندازه‌گیری کردند؛ این تابش، درخشش ضعیفِ به‌جامانده از انفجار بزرگ محسوب می‌شود که سراسر فضا را دربر گرفته است؛ اما آن‌ها این تابش را به‌صورت امروزی‌اش اندازه‌گیری نکرده‌اند؛ بلکه نوری را بررسی کرده اند که برای رسیدن به ما ،هفت میلیارد سال در راه بوده است.

 آنها در این اندازه‌گیری به چه نتیجه‌ای دست یافتند؟ دانشمندان متوجه شدند دمای جهان در زمان مذکور، ۵.۱۳ درجه بالاتر از صفر مطلق بوده (با خطای ±۰٫۰۶ کلوین)، که تقریباً دو برابر دمای امروزی ۲.۷ کلوین است. این موضوع فقط یک واقعیت جالب نیست، بلکه یکی از پیش‌بینی‌های بنیادی نظریه بیگ بنگ نیز به شمار می‌رود. بر اساس این پیش‌بینی، جهان با گسترش خود باید سردتر شود؛ بنابراین هرچه به گذشته نگاه کنیم، باید داغ‌تر بوده باشد.

دو عدد از آنتن‌های ۱۲ متری آرایه بزرگ میلی‌متری/زیرمیلی‌متری آتاکاما (ALMA)

آنچه این اندازه‌گیری را خاص می‌کند، دقت بالای آن است. اعضای تیم تحقیقاتی پژوهش مذکور، با استفاده از داده‌های آرشیوی آرایه میلی‌متری/زیرمیلی‌متری بزرگ آتاکاما «Atacama Large Millimetre/submillimetre Array یا ALMA در شیلی، نوری را که از یک اختروش دوردست می‌آمد، تحلیل کرد. این نور در مسیر خود از میان فضا با تابش زمینه کیهانی تعامل داشته و نشانه‌هایی بر جای گذاشته که به پژوهشگران امکان داده دمای آن را با دقتی بی‌سابقه تعیین کنند.

اندازه‌گیری مذکور، دقیق‌ترین اندازه‌گیری‌ به‌دست‌آمده تا به امروز در این فاصله میانی از تاریخ جهان است. قبلاً اندازه‌گیری‌هایی برای دوران بسیار ابتدایی جهان و زمان حال صورت گرفته بود، اما این پژوهش فصل میانی مهمی از این داستان را که همچون یک خلا محسوب می‌شود، پر می‌کند.

اهمیت این موضوع در آن است که مطالعهٔ منشأ و تکامل جهان بر پایه چهارچوبی به نام «مدل استاندارد» استوار است. این مدل پیش‌بینی‌هایی مشخص و قابل‌آزمونی درباره رفتار جهان ارائه می‌‌‌دهد. اندازه‌گیری دمایی که تیم کوتانی انجام داده است، تقریباً به‌طور کامل با این پیش‌بینی‌ها مطابقت دارد و اعتماد به این‌ موضوع که درک ما از تکامل کیهانی بر پایه‌ای محکم بنا شده را تقویت می‌کند.

برند OnePlus به‌تازگی از گوشی وان پلاس ۱۵ در چین رونمایی کرده است که در نگاه اول، یک پرچم‌دار اندرویدی چشمگیر به‌نظر می‌رسد. این گوشی به تراشه قدرتمند اسنپدراگون ۸ الیت نسل ۵، باتری غول‌پیکر ۷۳۰۰ میلی‌آمپرساعتی با گزینه‌های شارژ فوق‌سریع و نمایشگر ۱۶۵ هرتزی مجهز شده است. بااین‌حال، این مشخصات فنی، تصویری کامل از داستان وان پلاس ۱۵ را روایت نمی‌کند و بسیاری از طرفداران قدیمی این برند، با احساسی متناقض و حتی ناامیدی با این دستگاه روبه‌رو شده‌اند.

خلاصه و نکات کلیدی

 بحران هویت در طراحی: وان پلاس طراحی منحصربه‌فرد سه نسل اخیر خود را کنار گذاشته و به یک طراحی عمومی و تکراری با ماژول دوربین مربعی روی آورده است. حذف اسلایدر هشدار: اسلایدر هشدار (Alert Slider) که یکی از امضاهای اصلی گوشی‌های وان پلاس بود، با یک دکمه جدید برای فراخوانی هوش مصنوعی جایگزین شده است. عقب‌گرد در دوربین: این گوشی نه‌تنها همکاری موفق با هسل‌بلاد (Hasselblad) را از دست داده، بلکه از نظر سخت‌افزاری نیز در تمام سنسورهای دوربین نسبت‌به وان پلاس ۱۳ دچار پسرفت شده است. کپی‌برداری از iOS: رابط کاربری OxygenOS 16 بیش‌ازحد از عناصر طراحی iOS اپل کپی‌برداری کرده و هویت نرم‌افزاری مستقل خود را از دست داده است.

حرکت در مسیر اشتباه؛ خداحافظی با هویت وان پلاس

اولین نشانه از فقدان هویت در سخت‌افزار وان پلاس ۱۵ دیده می‌شود. مدل وان پلاس ۱۳ به‌لطف ماژول دوربین شیک و قاب پشتی چرم مصنوعی فوق‌العاده، یکی از زیباترین طراحی‌ها را در سال‌های اخیر داشت. آن طراحی یک تکامل عالی از مدل‌های ۱۲ و ۱۱ بود. اما با وان پلاس ۱۵، این شرکت تمام تلاش‌های سه سال گذشته خود را رها کرده و به سراغ چیزی رفته که فقط می‌توان آن را «یک گوشی اندرویدی دیگر» توصیف کرد. طراحی آن زشت نیست، اما هیچ ویژگی متمایزی هم ندارد.

طراحی وان پلاس ۱۵

طراحی وان پلاس ۱۵

این موضوع در مورد اسلایدر هشدار نیز صدق می‌کند؛ یا بهتر است بگوییم، نبود آن! این اسلایدر از همان ابتدا یکی از ارکان اصلی طراحی گوشی‌های هوشمند وان پلاس بوده است، اما در این نسل، جای خود را به «Plus Key» داده؛ یک دکمه سخت‌افزاری جدید که دستیار هوش مصنوعی وان پلاس را فراخوانی می‌کند. جایگزینی یک اسلایدر سخت‌افزاری محبوب با یک دکمه هوش مصنوعی (روندی که امیدواریم هرچه زودتر به پایان برسد) یک حرکت اشتباه است. تغییر می‌تواند خوب باشد، اما نه این‌گونه که وان پلاس هویت خود را فدای آن کند.

وان پلاس دکمه جدید گوشی آینده خود و جایگزینی آن با Alert Slider را رسماً تأیید کرد

OxygenOS 16؛ کپی‌برداری از iOS به‌جای نوآوری؟

داستان مشابهی برای نرم‌افزار نیز وجود دارد. OxygenOS 16 که روی وان پلاس ۱۵ عرضه می‌شود، هنوز سریع، بهینه‌سازی‌شده و قابل‌شخصی‌سازی است، اما تغییرات اعمال‌شده در آن، اصالت ندارند. به‌عنوان‌مثال، کشوی برنامه‌ها (App Drawer) اکنون برنامه‌های شما را دقیقاً مانند آیفون در پوشه‌ها دسته‌بندی می‌کند. بخش‌های زیادی از رابط کاربری دارای یک پوشش شیشه‌ای و بازتابنده شده‌اند که بی‌شباهت به طراحی اپل نیست. حتی اپلیکیشن‌های آب‌وهوا و ماشین‌حساب نیز بیش از هر زمان دیگری شبیه به معادل‌های خود در آیفون شده‌اند.

بزرگ‌ترین عقب‌گرد وان پلاس ۱۵: دوربین‌ها

مهم‌ترین بحث پیرامون وان پلاس ۱۵، دوربین‌های آن است. این گوشی دیگر همکاری با هسل‌بلاد را که از زمان وان پلاس ۹ وجود داشت، به‌همراه ندارد. این موضوع، درکنار تضعیف مشخصات فنی تقریباً کل سیستم دوربین، وان پلاس ۱۵ را در موقعیت نامناسبی قرار می‌دهد.

پایان همکاری با هسل‌بلاد؛ یک فیل در اتاق!

قبل از همکاری با هسل‌بلاد، دوربین‌های وان پلاس همیشه «معمولی» بودند. اما با شروع این همکاری، همه‌چیز بلافاصله تغییر کرد. وان پلاس ۹ پرو یک جهش بزرگ رو به جلو بود و این پیشرفت سال‌به‌سال ادامه یافت تا جایی که وان پلاس ۱۳ به یکی از بهترین گوشی‌های دوربین‌محور بازار تبدیل شد. علم رنگ منحصربه‌فرد و حالت‌های عکاسی خلاقانه‌ای مانند XPan، آن را از رقبا متمایز می‌کرد. با خروج هسل‌بلاد اما، آینده تمام این دستاوردها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

پایان همکاری وان پلاس و هسلبلاد؛ موتور پردازش تصویر اختصاصی DetailMax Engine در OnePlus 15

تضعیف مشخصات فنی؛ اعداد دروغ نمی‌گویند

وان پلاس ادعا می‌کند که این بهترین دوربین تاریخ این شرکت خواهد بود، اما شواهد نشان می‌دهد سخت‌افزار دوربین یک گام بزرگ به عقب است. برخلاف وان پلاس ۱۳ که جزئیات سنسورهایش با افتخار اعلام شد، این اطلاعات در رویداد معرفی وان پلاس ۱۵ غایب بود. بررسی‌ها نشان می‌دهد که سنسورهای دوربین اصلی، فوق‌عریض و به‌خصوص تله‌فوتو پریسکوپی همگی کوچک‌تر شده‌اند که به‌معنای جذب نور کمتر و کیفیت بالقوه پایین‌تر است.

مشخصات دوربینوان پلاس ۱۵ (عقب‌گرد)وان پلاس ۱۳ (مدل قبلی)دوربین اصلی۵۰ مگاپیکسلی Sony IMX906 (سنسور ۱/۱.۵۶ اینچی، f/1.8)۵۰ مگاپیکسلی Sony LYT808 (سنسور ۱/۱.۴ اینچی، f/1.6)دوربین فوق‌عریض۵۰ مگاپیکسلی OmniVision OV50D (سنسور ۱/۲.۸۸ اینچی)۵۰ مگاپیکسلی Samsung S5KJN5 (سنسور ۱/۲.۷۵ اینچی)دوربین پریسکوپی۵۰ مگاپیکسلی Samsung S5KJN5 (سنسور ۱/۲.۷۵ اینچی، f/2.8)۵۰ مگاپیکسلی Sony IMX882 (سنسور ۱/۱.۹۵ اینچی، f/2.6)

آیا نمایشگر ۱۶۵ هرتزی ارزش کاهش رزولوشن را دارد؟

یکی دیگر از تصمیمات بحث‌برانگیز، کنار گذاشتن نمایشگر +QHD با نرخ نوسازی ۱۲۰ هرتز در وان پلاس ۱۳ و استفاده از یک نمایشگر 1.5K با نرخ نوسازی ۱۶۵ هرتز بود. وان پلاس ادعا می‌کند این نمایشگر جدید گران‌تر است و ارائه رزولوشن +QHD با نرخ ۱۶۵ هرتز از نظر فنی ممکن نیست. بااین‌حال، این حرکت درحالی صورت می‌گیرد که رقیبی مانند ریلمی GT8 پرو نمایشگر +QHD با نرخ ۱۴۴ هرتز ارائه می‌دهد که به‌نظر می‌رسد یک حد وسط بسیار بهتر باشد.

جمع‌بندی: وان پلاس هویت خود را فراموش کرده است؟

وقتی تمام این موارد را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم که چرا OnePlus 15 دیگر به‌عنوان یک گوشی وان پلاس قابل‌تشخیص نیست. هویت طراحی منحصربه‌فرد، اسلایدر هشدار، رابط کاربری اصیل و همکاری تأثیرگذار در زمینه دوربین، همگی از بین رفته‌اند. البته هنوز رگه‌هایی از هویت این شرکت در باتری غول‌پیکر، شارژ فوق‌سریع ۱۲۰ واتی و عملکرد عالی باقی مانده است.

بااین‌حال، زیبایی وان پلاس ۱۲ و ۱۳ در این بود که تمام این نقاط قوت را درکنار ویژگی‌هایی که وان پلاس ۱۵ فاقد آن‌هاست، ارائه می‌دادند. درواقع، به‌نظر می‌رسد استراتژی بازاریابی «عملکردمحور» این شرکت، پوششی برای توجیه کاهش هزینه‌های تولید و افزایش حاشیه سود باشد. وان پلاس ۱۵ شبیه به یک گوشی وان پلاس است که فراموش کرده چگونه یک وان پلاس باشد و این برای طرفداران قدیمی این برند، اتفاق دردناکی است.

نظر شما چیست؟ آیا این تغییرات را یک عقب‌گرد برای وان پلاس می‌دانید یا با تمرکز این شرکت بر عملکرد موافق هستید؟

بفرست برای دوستات

دختربچه‌ای ۱۰ ساله در حالی که به همراه مادرش در ساحل ولز قدم می‌زد، به طور تصادفی به پنج اثر پای دایناسور ماقبل‌تاریخی برخورد کرد. کارشناسان معتقدند این ردپاها متعلق به دایناسوری از گونه کملوتیا (Camelotia) است؛ گیاه‌خواری کمتر شناخته‌شده از دوران تریاس پایانی.

این ردپاهای عظیم حدود ۷۶ سانتی‌متر از یکدیگر فاصله دارند و به شکلی منظم و یکنواخت در امتداد هم قرار گرفته‌اند، که نشان می‌دهد به احتمال زیاد توسط یک دایناسور برجای مانده‌اند.

تیگن، دختربچه ۱۰ ساله، همراه مادرش کلر در تعطیلات به سواحل جنوب ولز و حوالی Vale of Glamorgan رفته بودند که به عنوان یکی از نقاط داغ کشفیات پیشاتاریخی شناخته می‌شود. با این حال، کشف پنج اثر پای بزرگ برای آن‌ها کاملاً غیرمنتظره بود.

تیگن در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی گفت: «خیلی هیجان‌انگیز بود. فقط برای تفریح بیرون آمده بودیم تا ببینیم چه چیز جالبی پیدا می‌کنیم. فکرش را نمی‌کردیم چیزی پیدا کنیم. اول فکر کردیم فقط گودال‌هایی روی ماسه هستند، اما شبیه ردپای دایناسور به نظر می‌رسیدند. مامانم چند عکس گرفت، برای موزه فرستاد و بعد فهمیدیم مربوط به یک دایناسور گردن‌دراز است.»

کلر، مادر تیگن، ایمیل را برای موزه ملی ولز فرستاد، جایی که سندی هاولز، متصدی دیرینه‌شناسی آنجا کار می‌کند. هاولز در گفت‌وگو با برنامه The Dinohunters از شبکه بی‌بی‌سی گفت: «این ردپاها آن‌قدر بزرگ هستند که فقط می‌توانند مربوط به نوعی از دایناسورهای ساوروپودومورف (Sauropodomorpha) باشند.»

دختری ۱۰ ساله هنگام قدم زدن در ساحل به‌طور اتفاقی به ۵ ردپای دایناسور برخورد کرد - دیجینوی

کارشناسان به طور دقیق‌تر حدس می‌زنند که این ردپاها متعلق به گونه‌ای از ساوروپودومورف‌ها به نام کملوتیا باشند؛ دایناسوری گیاه‌خوار از دوره تریاس پایانی. این دایناسور با گردن بلند، بدن حجیم، دمی دراز و سری کوچک شناخته می‌شود. گفته می‌شود ارتفاع این جانور حدود ۳ متر و طول آن نزدیک به ۵ متر بوده است. بر اساس بررسی‌ها، این دایناسور گاهی تنها روی پاهای عقبی خود راه می‌رفته و در مواقع دیگر از هر چهار اندام برای حرکت استفاده می‌کرده است.

صخره‌های سیلتی قرمز رنگ در منطقه لاورنوک پوینت (Lavernock Point)، میان کاردیف و بری، به خاطر وجود فسیل‌های ماقبل‌تاریخی شهرت دارند. در طول قرن گذشته، ردپاهای دایناسورها بارها در این منطقه کشف شده‌اند. در سال ۲۰۱۴، در همان ساحل و نزدیک به محل فعلی، دو برادر اسکلت کاملی از دایناسوری به نام Dracoraptor پیدا کردند.

هاولز در ادامه گفت: «تا چند سال پیش ما در ولز کشفیات اندکی از دایناسورها داشتیم و تصور می‌کردیم این منطقه سهم چندانی از تاریخ دایناسورها ندارد. اما حالا هر ۵ تا ۶ سال یک بار، یک ردپا یا استخوان جدید پیدا می‌کنیم. اکنون می‌دانیم که دایناسورها در بازه‌ای حدود ۱۵ میلیون سال در ولز زندگی کرده‌اند. واقعاً شگفت‌انگیز است.»

نخستین نشانه‌ای که کارشناسان را مطمئن کرد این کشف مربوط به دایناسور است، الگوی منظم ردپاها بود. هاولز توضیح داد: «بین پنج ردپا فاصله‌ای ثابت وجود دارد؛ به‌طوری‌که یک پای چپ، سپس راست، دوباره چپ و در پایان راست دیده می‌شود. این نظم نشان می‌دهد متعلق به یک جانور بزرگ چهارپا است.»

هاولز افزود: «این کشف واقعاً مهم است. حس هیجان‌انگیزی است وقتی کسی با اطمینان از کشف ردپای واقعی دایناسور با ما تماس می‌گیرد. شگفت‌انگیز است.»

برای تیگن و مادرش کلر، آن روز در ساحل به تجربه‌ای فراموش‌نشدنی تبدیل شد؛ سفری که قرار بود فقط یک پیاده‌روی ساده باشد، اما به کشف فسیل‌هایی تاریخی انجامید. کلر گفت: «سخت است درک کنی که روی همان ساحلی قدم می‌زنی که صدها میلیون سال پیش، حیوانات عظیم‌الجثه ماقبل‌تاریخی در آن راه می‌رفته‌اند. بسیاری از مردم تمام عمرشان را صرف جست‌وجوی آثار دایناسورها می‌کنند، و اینکه چنین کشفی در این سن برای تیگن رخ داده واقعاً فوق‌العاده است.»

ما معمولا هر شب رؤیا می‌بینیم، اما اغلب نمی‌توانیم آن‌ها را به یاد بیاوریم. برخی صبح‌ها جزئیات زنده و روشن از رؤیاهایمان در خاطرمان می‌ماند، در حالی که در روزهای دیگر تنها طرحی مبهم از آن را به یاد می‌آوریم. اما موضوع رنگ چطور است؟ آیا بیشتر مردم در رؤیاهای خود رنگ‌ها را می‌بینند یا تصاویر سیاه‌وسفید را تجربه می‌کنند؟

ممکن است این پرسش برای برخی شگفت‌آور باشد، اما در واقع جزو مباحثی است که دیدگاه‌های متضادی درباره آن وجود دارد. پژوهش‌های مدرن نشان داده‌اند که تلویزیون و فیلم‌ها تأثیر قابل‌توجهی بر تجربه رؤیا دیدن و نحوه به‌خاطر سپردن آن هنگام بیداری دارند.

اریک شویتسگبل (Eric Schwitzgebel)، استاد فلسفه در دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید، در گفت‌وگو با Live Science گفت: «از آن‌جا که ما به دیدن رسانه‌های رنگی عادت کرده‌ایم، تصور می‌کنیم رؤیاها نیز باید مانند تماشای یک فیلم یا ویدیو در یوتیوب باشند. چون این تصاویر رنگی‌ هستند، ما هم ناخودآگاه فرض می‌کنیم رؤیاهایمان نیز چنین‌اند.»

اما همیشه این‌گونه نبوده است. تا دهه ۱۹۶۰ میلادی، پژوهشگران بر این باور بودند که انسان‌ها عمدتاً رؤیاهای سیاه‌وسفید می‌بینند و نظرسنجی‌ها نیز از این فرضیه حمایت می‌کردند. در یک مطالعه کوچک در سال ۱۹۴۲ بر روی ۲۷۷ نفر از دانشجویان سال دوم دانشگاه، مشخص شد که ۷۰.۷ درصد از آن‌ها به ندرت یا هرگز رنگ‌ها را در رؤیاهای خود نمی‌بینند. حدود ۶۰ سال بعد، شویتسگبل از گروهی متشکل از ۱۲۴ دانشجو پرسش‌های مشابهی را مطرح کرد و نتایج به‌طور چشمگیری متفاوت بود. در این بررسی جدید، کمتر از ۲۰ درصد از شرکت‌کنندگان گفته بودند که به ندرت یا هرگز رؤیاهای رنگی نمی‌بینند.

مطالعات اخیر نیز نتایج مشابهی به همراه داشته‌اند. پژوهشگران الگویی قابل‌توجه یافته‌اند: افرادی که پیش از ظهور تلویزیون و فیلم‌های رنگی به دنیا آمده‌اند، بسیار بیشتر از نسل‌های بعدی گزارش داده‌اند که رؤیاهای تک‌رنگ داشته‌اند. این یافته نشان می‌دهد که نحوه تفسیر رؤیاهایمان تا حد زیادی تحت تأثیر نوع رسانه‌هایی است که استفاده می‌کنیم.

با این حال، سرگرمی تنها عامل مؤثر نیست. بخش زیادی از آنچه از رؤیاها به یاد می‌آوریم، به دقت حافظه و جزئیاتی که در ذهنمان باقی می‌مانند، بستگی دارد. میشائل شردل (Michael Schredl)، رئیس آزمایشگاه خواب در مؤسسه مرکزی سلامت روان آلمان، در گفت‌وگو با Live Science گفت: «رؤیاها تجربه‌هایی ذهنی در حین خواب هستند و تنها راه دسترسی به آن‌ها این است که فرد پس از بیدار شدن بتواند آن‌ها را به خاطر بیاورد. مشکل اصلی اینجاست که تا چه اندازه در یادآوری رؤیاها مهارت دارید؟»

همانند زندگی بیداری، در دنیای رؤیا نیز رنگ اشیاء اگر مطابق انتظار ما باشند، به‌راحتی فراموش می‌شوند. برای مثال، دیدن یک موز زرد در رؤیا احتمالاً تأثیر چندانی بر حافظه نمی‌گذارد. شردل توضیح می‌دهد: «در چنین حالتی به رنگ توجهی نمی‌کنیم و به همین دلیل به خاطر سپردنش دشوار است.» اما اگر در رؤیا موزی به رنگ صورتی نئونی دیده شود، احتمالاً تأثیر بیشتری بر ذهن می‌گذارد.»

علاوه بر این، اگر رنگ خاصی برای فرد معنای ویژه‌ای در زندگی بیداری‌اش داشته باشد، ممکن است احتمال به خاطر سپردن آن بیشتر شود. شردل می‌گوید: «اگر رنگی در زندگی واقعی فرد معنای خاصی داشته باشد، ممکن است در رؤیا نیز به چیزی اشاره کند. موضوع بر سر خود رنگ نیست، بلکه مربوط به تأثیری است که آن رنگ بر فرد می‌گذارد.»

با این حال، شویتسگبل معتقد است که اساساً پرسش درباره این‌که آیا رؤیاها رنگی هستند یا سیاه‌وسفید، ممکن است از ابتدا اشتباه مطرح شده باشد. او توضیح داد که زمانی که ما صحنه‌ای را در ذهن مجسم می‌کنیم و رنگ‌ها در آن اهمیت ندارند، تصویر ذهنی ما نه لزوماً رنگی است و نه سیاه‌وسفید، بلکه حالتی نامعین یا مبهم دارد.

علاوه بر این، آنچه صبح هنگام به یاد می‌آوریم، شاید با آنچه در هنگام رؤیا تجربه کرده‌ایم تفاوت داشته باشد و بیشتر بر پایه فرضیات ذهنی شکل گرفته باشد تا حافظه واقعی. شویتسگبل می‌گوید رؤیاها ممکن است کمتر از آنچه تصور می‌کنیم به تجربه‌ای بصری و شبیه به فیلم شباهت داشته باشند، و در واقع ممکن است رسانه‌هایی که استفاده می‌کنیم، نحوه به خاطر آوردن رؤیاهایمان را شکل دهند.

او در پایان می‌گوید: «بسیاری از مردم به‌سختی می‌توانند درک کنند که رؤیا چگونه می‌تواند نه رنگی باشد و نه سیاه‌وسفید.»

شیائومی ادعا کرده که آینده از آنِ نمایشگر های RGB OLED خواهد بود. این حرکت، که همسو با تولیدکنندگان بزرگ پنل مانند BOE و CSOT است، نویدبخش تصاویری واضح‌تر و مصرف انرژی بهینه‌تر در پرچمداران این شرکت، از جمله سری شیائومی ۱۷ است.

خلاصه و نکات کلیدی

🔹تأیید رسمی: مدیر محصول ردمی، Sun Cun، رسماً تأیید کرد: «RGB قطعاً روند آینده نمایشگرهاست».

🔹پیشتازی سری ۱۷: گوشی‌های شیائومی ۱۷ پرو و شیائومی ۱۷ پرو مکس از پنل‌های TCL CSOT با این فناوری بهره خواهند برد.

🔹فناوری Real RGB: مدل پرو مکس از پنل Real RGB با فناوری Super Pixel Alignment استفاده می‌کند که وضوحی شارپ‌تر از 2K ارائه می‌دهد.

🔹کاهش مصرف انرژی: این فناوری جدید باعث کاهش ۲۶ درصدی مصرف انرژی نمایشگر می‌شود که برای پرچمداران حیاتی است.

🔹گسترش به سایر دستگاه‌ها: این نمایشگرها به زودی در سری Xiaomi Pad و Redmi K Ultra نیز استفاده خواهند شد.

نمایشگر RGB OLED شیائومی

فناوری RGB OLED چیست و چرا اهمیت دارد؟

شیائومی در حال هموار کردن راه برای آینده فناوری نمایشگر موبایل است. به نقل از IT Home، سان کان (Sun Cun)، مدیر محصول ردمی، در یک بیانیه رسمی ادعا کرد: «RGB قطعاً روند [آینده] نمایشگرها است.»

این اظهار نظر در پاسخ به افشاگر معروف، DigitalChatStation بیان شد که گفته بود توسعه نمایشگرهای RGB OLED توسط سازندگان بزرگ پنل مانند CSOT ،BOE و Visionox در حال انجام است و Tianma نیز به زودی به آن‌ها ملحق خواهد شد.

این فناوری چه مزیتی نسبت به قبل دارد؟

در نمایشگرهای RGB OLED، ساب‌پیکسل‌ها (Subpixels) به سه رنگ اصلی قرمز، سبز و آبی چیده می‌شوند. این چینش، در مقایسه با سایر نمایشگرهای OLED (مانند پنل‌های PenTile)، مزایای کلیدی زیر را ارائه می‌دهد:

تصاویر بسیار واضح‌تر و شارپ‌تررنگ‌های دقیق‌تر و طبیعی‌ترمصرف انرژی پایین‌تر

به گفته DigitalChatStation، چندین شرکت نمونه‌سازی نمایشگرهای 1.5K RGB OLED را آغاز کرده‌اند که قابلیت پشتیبانی از بک‌پلین‌های LIPO (LIPO backplanes) و نرخ نوسازی بالا را دارند و گوشی‌های هوشمند سال ۲۰۲۵ را هدف قرار داده‌اند.

پیشتازی شیائومی ۱۷ پرو مکس با پنل Real RGB

شیائومی ۱۷ پرو و ۱۷ پرو مکس، در خط مقدم این تحول قرار خواهند داشت. این دستگاه‌ها به پنل‌های نمایشگر ساخت TCL CSOT مجهز شده‌اند.

به طور خاص، مدل پرو مکس از یک پنل Real RGB بهره می‌برد که از فناوری Super Pixel Alignment (چینش فوق‌العاده پیکسل‌ها) استفاده می‌کند. این پیشرفت نه تنها تصاویری واضح‌تر از رزولوشن 2K ارائه می‌دهد، بلکه مصرف انرژی را تا ۲۶ درصد کاهش خواهد داد؛ مزیتی که در گوشی‌های پرچمدار بسیار مطلوب است.

نمایشگر Xiaomi 17 Pro Max

لی جون (Lei Jun)، مدیرعامل شیائومی، نیز در مورد این پیشرفت در شیائومی ۱۷ پرو مکس صحبت کرده و آن را «وضوح بی‌نظیر نمایشگر و صرفه‌جویی در مصرف انرژی» توصیف کرده است.

این تغییر برای کدام گوشی‌های آینده شیائومی اعمال می‌شود؟

با تأیید رسمی از سوی Sun Cun، اکنون شواهد محکمی وجود دارد که ثابت می‌کند پرچمداران آینده برندهای ردمی و شیائومی به زودی در چندین خط تولید و سری مختلف، به نمایشگرهای RGB OLED مجهز خواهند شد. این شامل موارد زیر است:

سری شیائومی ۱۷ (Xiaomi 17 Series)سری شیائومی پد (Xiaomi Pad series)مدل‌های آتی سری ردمی کی اولترا (Redmi K Ultra)

این قطعاً نشان‌دهنده یک تغییر جهت مهم به سمت ارائه نمایشگرهایی با دقت رنگ بالاتر، مصرف انرژی بهینه‌تر و دوام بیشتر است.

مقایسه دوربین شیائومی ۱۷ پرو با آیفون ۱۷ پرو، شیائومی ۱۵ پرو و گلکسی S25 اولترا

تأیید رسمی شیائومی برای روی آوردن به نمایشگرهای RGB OLED یک گام استراتژیک و هوشمندانه است. در حالی که رقبا بر روی افزایش حداکثر روشنایی تمرکز کرده‌اند، شیائومی با این حرکت، مستقیماً دو مورد از مهم‌ترین دغدغه‌های کاربران را هدف قرار می‌دهد: وضوح واقعی تصویر و عمر باتری. نظر شما چیست؟

اگر علاقه‌مند به تجربه بازی‌های مدیریتی موبایلی هستید، در این مطلب با بررسی بازی iOS و اندروید Lego Tower همراه ویجیاتو باشید.

در دنیای پرشتاب بازی‌های موبایلی، Lego Tower یکی از آن عناوینی است که با ترکیب نوستالژی برند لگو و المان‌های سبک شبیه‌سازی، تجربه‌ای متفاوت و آرامش‌بخش ارائه می‌دهد. این بازی در سال ۲۰۱۹ برای گوشی‌های هوشمند اندروید و iOS عرضه شد و حاصل همکاری میان استودیوی خلاق NimbleBit و شرکت مشهور Lego Group است. Lego Tower در نگاه نخست اثری ساده و کودکانه به نظر می‌رسد، اما در پس این ظاهر رنگارنگ، سیستمی هوشمند از مدیریت، پیشرفت و خلاقیت پنهان شده است که می‌تواند هر بازیکنی را برای ساعت‌ها درگیر خود نگه دارد.

داستان مشخصی در بازی وجود ندارد، اما روح و اتمسفر آن کاملاً در امتداد فلسفه همیشگی لگو است؛ یعنی ساختن، تخیل و همکاری. بازیکن نقش مدیری را بر عهده می‌گیرد که باید برجی عظیم از قطعات لگو بسازد. هر طبقه از این برج می‌تواند محل سکونت، فروشگاه، دفتر کار یا فضای تفریحی باشد و شخصیت‌های کوچک لگویی در آن زندگی و کار می‌کنند. با هر طبقه جدید، جهان بازی گسترده‌تر و زنده‌تر می‌شود. همه چیز با طنز لطیف و نشاط کودکانه طراحی شده و این حس مثبت، فضای کلی بازی را شکل می‌دهد.

در بخش گیم‌پلی، Lego Tower بر محور ساخت‌وساز و مدیریت بنا شده است. بازیکن از برجی کوچک آغاز می‌کند و با افزایش منابع، به تدریج طبقات بیشتری می‌سازد. انتخاب نوع هر طبقه اهمیت زیادی دارد، چرا که میان فروشگاه‌ها، واحدهای مسکونی و طبقات خدماتی باید تعادل برقرار شود. مدیریت منابع، زمان و نیروی انسانی بخش مهمی از تجربه است و همین عامل به بازی عمق می‌بخشد. کنترل‌ها بسیار ساده‌اند و تنها با چند لمس می‌توان برج را اداره کرد، اما در عین حال، تصمیمات بازیکن در طولانی‌مدت نتایج قابل توجهی دارند.

در ادامه، بازی وجهی اجتماعی به خود می‌گیرد. بازیکنان می‌توانند از برج دیگران بازدید کنند، آیتم‌ها و کاراکترهای خود را مبادله کنند و در رویدادهای فصلی شرکت داشته باشند. این ارتباطات حس اجتماع و تعامل را در فضای مجازی لگو زنده می‌کند. هر برج کاملاً منحصربه‌فرد است و بازیکن در طراحی آن آزادی کامل دارد؛ از انتخاب رنگ دیوارها گرفته تا چیدمان و نوع طبقات. همین شخصی‌سازی گسترده باعث می‌شود احساس مالکیت و خلاقیت، بخش جدایی‌ناپذیر از تجربه باشد و هیچ دو برجی شبیه هم ساخته نشود.

برای اجرای بازی موبایلی Lego Tower شما نیاز به دسترسی به اینترنت دارید

از نظر ساختار پیشرفت، Lego Tower به خوبی بین چالش و پاداش تعادل برقرار کرده است. سیستم سطح‌بندی و پاداش‌ها باعث می‌شود بازیکن همواره انگیزه‌ای برای ادامه داشته باشد. باز کردن طبقات خاص، جمع‌آوری مینی‌فیگورهای جدید و دستیابی به آیتم‌های تزئینی، همگی بخشی از مسیر رشد هستند. اگرچه پرداخت درون‌برنامه‌ای در بازی وجود دارد، اما روند طراحی به گونه‌ای است که بازیکن می‌تواند بدون صرف هزینه، با کمی صبر و برنامه‌ریزی، به همه بخش‌ها دست پیدا کند. این ویژگی باعث می‌شود بازی حس منصفانه‌ای داشته باشد و بازیکن را مجبور به خرید نکند.

از منظر بصری و صوتی، Lego Tower یکی از خوش‌ساخت‌ترین بازی‌های مدیریتی موبایل به شمار می‌آید. طراحی سه‌بعدی برج‌ها و شخصیت‌ها ساده اما دقیق است و رنگ‌های زنده و درخشان جلوه‌ای دل‌پذیر به هر صحنه می‌بخشند. نورپردازی ملایم و انیمیشن‌های نرم، حس گرما و زندگی را منتقل می‌کنند. جلوه‌های بصری طوری طراحی شده‌اند که هم روی گوشی‌های ساده و هم روی دستگاه‌های قوی‌تر، جلوه‌ای روان و چشم‌نواز داشته باشند. موسیقی متن نیز ترکیبی از ملودی‌های آرام و شاد با سازهای الکترونیکی سبک است و حس مثبت و خلاقیت را تقویت می‌کند. افکت‌های صوتی ظریف مانند صدای حرکت آسانسور یا کلیک کردن قطعات لگو، توجه و دقت بالای تیم سازنده را نشان می‌دهد.

Lego Tower تنها یک بازی مدیریتی نیست، بلکه یادآور فلسفه اصلی لگو یعنی خلق و لذت بردن از ساختن است. اثری که هم برای کودکان سرگرم‌کننده است و هم برای بزرگسالانی که به دنبال تجربه‌ای آرام و خلاقانه در میان روزمرگی هستند. عمق گیم‌پلی، طراحی هنری چشم‌نواز و جامعه فعال بازیکنان، همگی دست به دست هم داده‌اند تا بازی از مرز یک عنوان ساده فراتر برود. Lego Tower اثری است که نشان می‌دهد خلاقیت هیچ محدودیتی ندارد و حتی از میان کوچک‌ترین قطعات، می‌توان جهانی بزرگ و رنگارنگ ساخت.

ناشر بازی:
NimbleBit LLC

دسته بندی:
استراتژیک ، مدیریتی

سیستم عامل:
اندروید ، iOS

حجم:
۱۲۰۰ مگابایت

اپل ممکن است به‌زودی گامی جسورانه در مسیر گوشی‌های بدون دکمه بردارد. بر اساس اطلاعات جدیدی از افشاگر چینی Setsuna Digital در شبکه ویبو، این شرکت در حال کار روی یک بازطراحی بزرگ در محصولات آینده خود است. این بازطراحی می‌تواند تا سال ۲۰۲۷ تمام دکمه‌های مکانیکی موجود در دستگاه‌های اپل را با کنترل‌های لمسی هپتیکی حالت جامد (solid-state haptic) جایگزین کند. اگر این گزارش درست باشد، آیفون ۲۰ نخستین نسل از گوشی‌های اپل خواهد بود که به‌طور کامل از دکمه‌های سنتی «کلیکی» خداحافظی کرده و به سیستمی یکپارچه و لمسی مجهز می‌شود که حس فشردن واقعی دکمه را با بازخورد لرزشی شبیه‌سازی می‌کند؛ گویی دکمه‌ای را فشار می‌دهید که در واقع هیچ حرکتی ندارد، اما همچنان حس فشرده شدن را منتقل می‌کند.

طبق گزارش‌ها، اپل هم‌اکنون مرحله «آزمایش یا تأیید عملکرد» فناوری دکمه‌های حالت جامد خود را به پایان رسانده است. این موضوع نشان می‌دهد که فناوری مذکور در نمونه‌های اولیه به‌طور قابل اطمینان کار می‌کند. همچنین گفته می‌شود اپل خود را برای تولید انبوه این دکمه‌ها پیش از عرضه آیفون ۲۰ در سال ۲۰۲۷ آماده می‌کند تا مهندسان فرصت کافی برای تنظیم دقیق حس لمسی و افزایش دوام این سیستم پیش از ورود به بازار داشته باشند.

در آن زمان انتظار می‌رود که تمامی کنترل‌های فیزیکی آیفون، از جمله کلید پاور، دکمه‌های تنظیم صدا، دکمه اکشن و حتی کلید اختصاصی دوربین، از مکانیزم مکانیکی فعلی به کلیک‌های لمسی شبیه‌سازی‌شده تغییر یابند. این دکمه‌های جدید به جای حرکت فیزیکی، از لرزش‌های موضعی برای بازآفرینی حس فشردن دکمه استفاده خواهند کرد؛ مشابه آنچه موتور Taptic Engine اپل در دکمه هوم آیفون ۷ یا ترک‌پد لپ‌تاپ‌های مک‌بوک انجام می‌دهد.

اما این تغییر صرفاً یک به‌روزرسانی ظاهری نیست. اپل با این تصمیم، به دنبال ساخت دستگاه‌هایی مقاوم‌تر و ضدآب‌تر است. هرچه قطعات متحرک کمتر باشند، احتمال خرابی نیز کاهش می‌یابد. به این ترتیب، دکمه‌های لمسی می‌توانند آیفون‌ها را بادوام‌تر و از نظر طراحی نیز مینیمال‌تر و آینده‌نگرانه‌تر کنند.

با این حال، این گذار به‌صورت ناگهانی رخ نخواهد داد. به گفته Setsuna Digital، تغییر تدریجی از نسل آیفون ۱۸ در سال ۲۰۲۶ آغاز می‌شود؛ نسلی که قرار است پلی میان طراحی فعلی و سیستم کاملاً لمسی باشد. بر اساس گزارش، دکمه کنترل دوربین نخستین بخشی خواهد بود که این تحول را تجربه می‌کند، با طراحی ساده‌تر مبتنی بر فشار و حذف لایه لمسی خازنی فعلی.

در سال‌های بعد، گفته می‌شود اپل قصد دارد فناوری خود را پیشرفته‌تر کند و از اجزای سرامیکی پیزوالکتریک استفاده نماید؛ موادی بسیار کوچک که هنگام فشرده شدن، لرزش‌های دقیقی تولید می‌کنند. این تغییر باعث می‌شود حس «کلیک» برای کاربر کاملاً واقعی و طبیعی به نظر برسد، بدون آن‌که هیچ حرکتی در دکمه صورت گیرد.

دامنه این نوآوری فراتر از آیفون خواهد بود. بر اساس گزارش‌ها، اپل در حال بررسی راه‌هایی برای استفاده از همین فناوری در دیگر محصولات خود از جمله آیپد‌ها و اپل واچ‌های آینده است. هدف نهایی این شرکت، ایجاد یک تجربه کاربری یکپارچه در سراسر اکوسیستم سخت‌افزاری خود است؛ تجربه‌ای که شاید شامل ژست‌های فشاری، میان‌برهای حساس به فشار یا دکمه‌هایی با قابلیت تشخیص حرکت سوایپ نیز بشود.

با این حال، اپل همچنان رویکردی محتاطانه و گام‌به‌گام در پیش گرفته است. چنین تغییر بنیادی در نحوه تعامل کاربران با دستگاه، نیازمند آزمایش‌های گسترده است تا اطمینان حاصل شود دکمه‌های جدید نه‌تنها حس طبیعی دارند بلکه دقت و اطمینان همیشگی محصولات اپل را نیز حفظ می‌کنند.

غول کوپرتینویی پیش‌تر نیز با این ایده بازی کرده بود. دکمه هوم لمسی در آیفون ۷ و ترک‌پد مجهز به فناوری Force Touch در مک‌بوک‌ها نخستین تلاش‌های اپل برای جایگزینی مکانیزم‌های فیزیکی با بازخورد لمسی بودند که نتایج بسیار موفقی داشتند. اکنون گسترش این فلسفه طراحی به تمامی دکمه‌های دستگاه، گامی منطقی برای آینده محسوب می‌شود.

با این وجود، صدای آشنای کلیک دکمه‌های فیزیکی فعلاً قرار نیست از بین برود. تا زمانی که اپل تجربه‌ای کاملاً طبیعی و دقیق ارائه نکند، طراحی فعلی آیفون حفظ خواهد شد. اما اگر این افشاگری‌ها صحت داشته باشند، تا سال ۲۰۲۷ و با ورود آیفون ۲۰، کاربران اپل ممکن است دکمه‌هایی را فشار دهند که در واقع حرکت نمی‌کنند و با این حال، از حس آن لذت ببرند.