گوگل، آمازون و xAI در حال رقابت برای ایجاد سامانه‌های هوش مصنوعی مبتنی بر فضا هستند. شبکه‌های مداری می‌توانند تأخیر و فشار وارد بر مصرف انرژی روی زمین را کاهش دهند. قرارگیری هوش مصنوعی در مدار می‌تواند اتصال شبکه را در حوزه‌هایی همچون اینترنت مناطق دورافتاده و واکنش اضطراری در بحران‌ها بهبود دهد.

در فاصله‌ای کوتاه و طی چند ماه، تلاش برای انتقال هوش مصنوعی به فضا از یک رؤیای دور به اولویتی استراتژیک و فوری تبدیل شده است. پروژه Suncatcher گوگل، پروژه Leo متعلق به آمازون برای توسعه اینترنت ماهواره‌ای، و اقدامات xAI متعلق به ایلان ماسک برای ایجاد محیط‌های پردازشی مداری، همگی به یک جهت اشاره دارند: جهش بزرگ بعدی در مسیر هوش مصنوعی ممکن است نه روی زمین، بلکه در مدار نزدیک زمین رخ دهد.

با آن‌که این چشم‌انداز در نگاه نخست غیرواقعی به نظر می‌رسد، در پس این بیانیه‌های تبلیغاتی و دیدگاه‌های بلندپروازانه، حجم قابل‌توجهی از مهندسی واقعی و قابل اتکا قرار دارد. این تلاش‌ها ناشی از فشار بی‌سابقه‌ای است که زیرساخت‌های فعلی در برابر گسترش مدل‌های هوش مصنوعی و افزایش تقاضا تجربه می‌کنند. مراکز داده، شبکه‌های فیبر نوری و شبکه‌های تأمین انرژی که ستون فقرات دیجیتال جهان را تشکیل می‌دهند، نشانه‌های ملموسی از فشار و محدودیت بروز داده‌اند. منابع انرژی جدید نیز به سختی توان پاسخ‌گویی دارند. افزون بر این، مسائلی مانند تأخیر ارتباط، خطرهای اقلیمی و موانع سیاسی نیز به عنوان عوامل تشدیدکننده مطرح‌ هستند.

پروژه گوگل با نام Suncatcher به دنبال ایجاد گره‌های پردازشی مداری است؛ گره‌هایی که با برخورداری از تابش تقریباً پیوسته خورشید و خنک‌سازی مبتنی بر خلأ فضا فعالیت می‌کنند. ایده اصلی این است که ماهواره‌هایی مجهز به واحدهای پردازشی Tensor گوگل بتوانند برای اجرای مدل‌های یادگیری ماشینی، کارآمدتر از مراکز داده زمینی عمل کنند؛ به‌ویژه در وظایفی که نیازی به تعامل لحظه‌ای با انسان ندارند. در مدار زمین، پنل‌های خورشیدی بازده بیشتری دارند، خنک‌سازی ساده‌تر است و هیچ توفان یا خاموشی زمینی فعالیت آن‌ها را مختل نمی‌کند.

در پروژه Amazon Leo، این شرکت در حال ایجاد شبکه پهن‌باند جهانی متشکل از هزاران ماهواره مدار نزدیک زمین است که در نهایت با زیرساخت ابری و هوش مصنوعی مرتبط خواهند شد. بخشی از این ماهواره‌ها ممکن است در آینده قادر باشند محاسبات لبه‌ای را برای وظایف هوش مصنوعی در مناطقی که به خدمات ابری دسترسی محدود یا بدون دسترسی دارند، پشتیبانی کنند.

در همین حال، ایلان ماسک در حال ترسیم طرح‌هایی برای ایجاد مزارع پردازشی مداری برای xAI و SpaceX است؛ مزارعی که نه‌تنها مدل‌ها را اجرا، بلکه آن‌ها را آموزش نیز خواهند داد. این امر از نظر فنی بسیار دشوارتر است، اما برای وظایف فوق‌سنگینی که به انرژی پیوسته و محیطی ایزوله نیاز دارند، شاید توجیه‌پذیر باشد. اگر هدف، آموزش مدلی با چند تریلیون پارامتر بدون محدودیت‌های پهنای‌باند زمینی یا گلوگاه‌های زیرساختی باشد، فضا گزینه‌ای جذاب می‌شود.

این پروژه‌ها می‌توانند برای تعداد زیادی از مردم تغییرات بزرگی ایجاد کنند. مدارس مناطق دورافتاده قادر خواهند بود به ابزارهای ابری پرسرعت دسترسی پیدا کنند، و سامانه‌های پایش آب‌وهوا می‌توانند با استفاده از قابلیت تحلیل بلادرنگ هوش مصنوعی مداری، وقوع سیل ناگهانی را پیش‌بینی کرده و مسیر انتقال کمک‌رسانی را اصلاح نمایند.

همچنین با استفاده از گره‌های خورشیدی فعال در فضا، شرکت‌ها می‌توانند وابستگی کمتری به شبکه‌های زمینی با مصرف کربن بالا داشته باشند. ایده بهره‌گیری از انرژی فضایی مدت‌ها پیش از آغاز برنامه‌های فضایی مطرح شده بود. اکنون ممکن است تقاضای عظیم هوش مصنوعی همان نقطه تحول باشد که سرمایه‌گذاری در چنین پروژه‌هایی را قابل‌توجیه می‌کند.

این پرسش که استفاده از تراشه اگزینوس برای سری گلکسی S26 مناسب است یا نه، همچنان موضوع بحث‌برانگیز برنامه‌های آینده سامسونگ به شمار می‌رود. همچنین این مسئله مطرح است که مدل‌های مجهز به تراشه اگزینوس دقیقاً در کدام بازارها عرضه خواهند شد. تاکنون گزارش‌های بی‌شماری منتشر شده‌اند که هر یک روایت متفاوتی ارائه داده‌اند؛ از جمله این‌که تنها مدل‌های S26 و S26 پلاس تراشه اگزینوس ۲۶۰۰ را دریافت می‌کنند، یا این‌که مدل اولترا نیز آن را دریافت خواهد کرد، اما فقط در برخی مناطق.

امروز شایعه تازه‌ای این وضعیت مبهم را پیچیده‌تر کرده و ادعا می‌کند که هر سه مدل S26 از اگزینوس ۲۶۰۰ استفاده خواهند کرد، اما تنها در کره جنوبی. با این حال، نسبت به چنین ادعایی می‌توان تردید داشت، چراکه سامسونگ در گذشته نیز گوشی‌های سری S مجهز به تراشه اگزینوس را در اروپا عرضه کرده است.

با این حال، به نظر می‌رسد سامسونگ واکنش‌های منفی کاربران در سراسر جهان نسبت به تراشه‌های اگزینوس را شنیده است. علاوه بر این، گفته می‌شود قرارداد سامسونگ با کوالکام شامل بندی است که مقرر می‌کند دست‌کم ۷۵ درصد از مجموع دستگاه‌های گلکسی S26، S26 پلاس و S26 اولترا که در سطح جهانی فروخته می‌شوند باید مجهز به تراشه اسنپدراگون ۸ الیت نسل ۵ باشند، در غیر این صورت سامسونگ ملزم به پرداخت جریمه‌ای بسیار سنگین خواهد بود.

طبق برخی گزارش‌ها، بازده تولید اگزینوس ۲۶۰۰ هنوز در سطح مطلوبی قرار ندارد، هرچند بازده فرآیند ۲ نانومتری GAA نسبت به فناوری ۳ نانومتری با سرعت بیشتری در حال بهبود است. بنابراین، حتی اگر سامسونگ مایل باشد، شاید هنوز امکان تجهیز تعداد بیشتری از مدل‌های S26 به این تراشه اختصاصی وجود نداشته نباشد. البته نباید هیچ‌یک از این ادعاها را قطعی تلقی کرد، زیرا احتمالاً فردا شایعه‌ای تازه منتشر خواهد شد که دست‌کم بخشی از این اطلاعات را نقض می‌کند.

باستان‌شناسان اکنون دریافته‌اند که موزاییک کتون (Ketton mosaic)، نسخه‌ای نادر از اوج داستان جنگ تروا (Trojan War) را نشان می‌دهد که برگرفته از نمایشنامه فریگی‌ها (Phrygians) اثر آیسخولوس (Aeschylus)، نمایشنامه‌نویس مشهور یونانی است و مدت‌ها پیش گم شده بود.

باستان‌شناسان معتقدند که موزاییک مشهور روم، که در سال ۲۰۲۰ در روتلند انگلستان کشف شد. روایت گمشده‌ای از افسانه جنگ تروا را به تصویر می‌کشد.

این اثر خیره‌کننده، که به موزاییک کتون مشهور است، یکی از شگفت‌انگیزترین یافته‌های باستان‌شناسی انگلستان در صد سال گذشته به شمار می‌آید. با این حال، باستان‌شناسان هنگام کشف آن تصور می‌کردند صحنه‌های جنگ تروا از ایلیاد هومر الهام گرفته باشد؛ همان شعر حماسی یونانی مربوط به قرن هشتم پیش از میلاد که تا امروز شناخته‌شده‌ترین روایت جنگ تروا است.

با این حال، پژوهشگران اخیرا کشف کرده‌اند که موزاییک کتون روایتی فراموش‌شده و متفاوت از این حماسه براساس نمایشنامه آیسخولوس بازگو می‌کند؛ روایتی که در دوران باستان رواج داشته اما بعدها از میان رفته است. این کشف همچنین آشکار می‌سازد که بریتانیای روم با جهان گسترده مدیترانه باستان بسیار بیشتر از آنچه پیش‌تر تصور می‌شد در ارتباط بوده است.

کشف روایت جایگزین جنگ تروا در موزاییک کتون

کشف تاریخی در انگلستان: موزاییک کتون روایتی گمشده جنگ تروا را نشان می‌دهد - دیجینوی

موزاییک کتون نخستین بار در سال ۲۰۲۰ و در دوران قرنطینه کووید-۱۹ توسط جیم ارواین (Jim Irvine)، کشاورزی محلی، هنگام قدم‌زدن در یکی از مزارع خود کشف شد. این کشف زمینه‌ساز کاوش‌های گسترده توسط خدمات باستان‌شناسی دانشگاه لستر (University of Leicester Archaeological Services) شد.

باستان‌شناسان قدمت موزاییک را حدود ۱۸۰۰ سال تخمین زدند. این موزاییک شامل سه پنل است که بخشی از داستان جنگ تروا را روایت می‌کند. پنل نخست، نبرد آشیل، قهرمان یونانی، با هکتور، شاهزاده تروا را نشان می‌دهد.

در پنل دوم، پیروزی آشیل در نبرد به تصویر کشیده شده است؛ او بدن هکتور را پشت ارابه خود می‌کشد در حالی که پدر هکتور، پادشاه پریام، برای بخشش التماس می‌کند. نهایتاً پنل سوم، وزن‌کردن بدن هکتور در کنار توده‌ای از طلا را نشان می‌دهد؛ همان باجی که پریام در ازای بازگرداندن جسد هکتور به آشیل می‌پردازد.

در ابتدا، باستان‌شناسان تصور می‌کردند این پنل‌ها از ایلیاد هومر الهام گرفته‌اند، اما پژوهشی تازه که در مجله Brittania منتشر شده، نشان داد که موزاییک در واقع صحنه‌هایی از نمایشنامه فریگی‌ها را روایت می‌کند؛ روایتی متفاوت و جایگزین از افسانه جنگ تروا.

کشف تاریخی در انگلستان: موزاییک کتون روایتی گمشده جنگ تروا را نشان می‌دهد - دیجینوی

اگرچه متن این نمایشنامه امروز از میان رفته، اما رومیان باستان با این نمایشنامه غریبه نبودند. صاحب ثروتمند ویلای روتلند هم بی‌تردید از داشتن تصویری نسبتاً کمیاب از ماجرای جنگ تروا در خانه‌اش لذت می‌برد.

در این روایت، وقتی پریام برای بازگرداندن پیکر هکتور به سراغ آشیل می‌رود، با ترازو مقدار طلایی هم‌وزن فرزندش به او می‌دهد تا جسد آزاد شود. در نسخهٔ هومر هم باج رد و بدل می‌شود، اما مقدار طلا برابر وزن جسد نیست.

علاوه بر این، نمایشنامه فریگی‌ها احتمالاً تنها منبع موزاییک کتون نبوده است. کارشناسان معتقدند پنل نخست ممکن است از طراحی یک کوزه یونانی مربوط به دوران آیسخولوس الهام گرفته باشد.

جین ماسگلیا (Jane Masséglia)، نویسندهٔ اصلی پژوهش، این موضوع را در بیانیه‌ای از طرف دانشگاه لستر توضیح داد:

وقتی الگوهای استاندارد یکی از پنل‌ها را تشخیص دادم، فهمیدم که بخش‌های دیگر موزاییک هم از طرح‌هایی الهام گرفته‌اند که در نقره‌جات، سکه‌ها و سفال‌های بسیار کهن یونان، ترکیه و گل دیده می‌شود.

پیوند بریتانیای روم با مدیترانه باستان

کشف تاریخی در انگلستان: موزاییک کتون روایتی گمشده جنگ تروا را نشان می‌دهد - دیجینوی

نمایشنامهٔ آیسخولوس باعث شد این روایت جایگزین از جنگ تروا در سراسر جهان یونانی شهرت پیدا کند. علاوه بر این، استفاده از تصاویر این نمایشنامه و طرح‌هایی از دیگر کشورهای مدیترانه‌ای نشان می‌دهد که ترکیبی متنوع از فرهنگ کلاسیک حتی به دورافتاده‌ترین نقاط بریتانیای روم نیز راه یافته بود.

جین ماسگلیا توضیح داد:

هنرمندان رومی-بریتانیایی از دیگر نقاط جهان باستان جدا نبودند و بخشی از شبکه گسترده‌ای بودند که الگوهای طراحی خود را نسل به نسل منتقل می‌کردند.

او افزود:

در کتون با صنایع دستی بریتانیای روم روبه‌رو هستیم، اما هم‌زمان میراث طراحی مدیترانه‌ای را نیز می‌بینیم.

پنل‌های موزاییک که زمانی کف سالن غذاخوری ویلای روتلند را می‌پوشاندند، از هنر و افسانه‌های سراسر مدیترانه الهام گرفته بودند. همان‌طور که جیم ارواین بیان کرد:

پژوهش تازه سطحی از یکپارچگی فرهنگی در جهان روم را نشان می‌دهد که تازه در حال درک آن هستیم.

در حال حاضر، کاوش‌ها در محل موزاییک کتون ادامه دارد. ریچل کوبیت (Rachel Cubitt)، هماهنگ‌کننده پس از کاوش گفت:

این پژوهش جدید بعدی تازه به پروژه‌های دیگر در سایت می‌افزاید و تصویر دقیق‌تری از علایق و تأثیرات افرادی که در آن زمان در بریتانیای روم زندگی می‌کردند ارائه می‌دهد.

اپل سال‌ها در لپ‌تاپ‌ها و رایانه‌های رومیزی خود از تراشه‌های اینتل استفاده می‌کرد، اما با ورود تراشه‌های سری M که در داخل شرکت طراحی شدند، مسیرش را از اینتل جدا کرد. اکنون به نظر می‌رسد اپل در آستانه توافقی تازه با اینتل است؛ توافقی که البته ماهیتی متفاوت خواهد داشت.

در این همکاری، اینتل فقط نقش تولیدکننده تراشه‌های اپل را برعهده دارد و هیچ دخالتی در مرحله طراحی نخواهد داشت. درواقع اپل می‌خواهد وابستگی کامل خود به شرکت TSMC را در بخش ساخت تراشه کاهش دهد و اینتل گزینه‌ای برای گسترش این زنجیره تامین است.

جف پو، تحلیلگر شرکت GF Securities، می‌گوید او و همکارانش اکنون انتظار دارند توافق میان اینتل و اپل برای تامین بخشی از تراشه‌های سری A مدل‌های غیر پروی آیفون از سال ۲۰۲۸ آغاز شود. در این سناریو، اینتل در ابتدا تنها درصد اندکی از تراشه‌های اپل را می‌سازد و TSMC همچنان تامین‌کننده اصلی باقی می‌ماند.

ماه گذشته نیز مینگ چی کو اعلام کرده بود که اینتل ممکن است از اواسط سال ۲۰۲۷ تولید پایین‌ترین مدل‌های تراشه‌های سری M اپل برای مک و آیپد را آغاز کند. برای این تراشه‌ها، اپل از فرایند 18A اینتل استفاده خواهد کرد؛ فرایندی که گفته میشود نخستین فناوری زیر ۲ نانومتر پیشرفته است که در آمریکای شمالی تولید می‌شود.

فناوری پزشکی جدیدی به نام OrganEX در یک وادی بسیار حساس قدم گذاشته است. این دستگاه می‌تواند تا حد قابل توجه‌ای به احیای موجودی که از دنیا رفته کمک کند و شاید روزی آنقدر پیشرفت کند که مرگ را به چالش بکشد.

در تاریخ ۹ دسامبر ۲۰۱۳، جانى مک‌مث ۱۳ ساله در بیمارستان کودکان اوکلند در کالیفرنیا برای یک عمل روتین برداشت لوزه بستری شد. او دچار وقفه تنفسی در خواب بود و والدینش باور داشتند که با برداشتن لوزه‌ها، کیفیت زندگی، خواب و حتی روابط او با همکلاسی‌هایش بهتر خواهد شد. هر سال بیش از نیم میلیون نفر در ایالات متحده این عمل را انجام می‌دهند و در اکثریت قاطع موارد هیچ عارضه‌ای رخ نمی‌دهد. اما مک‌مث چنین بختی نداشت. حدود یک ساعت پس از به‌ هوش آمدن از جراحی، شروع به باز پس‌ زدن خون کرد. نیمه‌شب، سطح اکسیژن خون او به‌شدت سقوط کرد. کارکنان پزشکی با شتاب تلاش کردند تا او را لوله‌گذاری کنند، اما قلب مک‌مث از کار ایستاد. همان‌طور که راشل آویو در گزارش تکان‌دهنده سال ۲۰۱۸ در مجله The New Yorker شرح داد، چندین ساعت طول کشید تا ضربان قلب و تنفس او دوباره برقرار شود.

دو روز بعد، پزشکان اعلام کردند که مک‌مث دچار مرگ مغزی شده است. اما چون بدنش هنوز گرما داشت و پوستش لطافت خود را حفظ کرده بود، خانواده این تشخیص را نپذیرفتند. آنان برای نگه داشتن او بر روی دستگاه تنفس مصنوعی وارد دعوای حقوقی شدند و در نهایت با کمک یک کارزار جمع‌آوری کمک مالی در GoFundMe توانستند او را به ایالت نیوجرسی انتقال دهند؛ یکی از معدود ایالت‌هایی که به خانواده‌ها اجازه می‌دهد بر مبنای باورهای دینی با اعلام مرگ مخالفت کنند. مک‌مث با تغذیه از طریق لوله و دریافت هورمون‌های کمکی، همچنان رشد می‌کرد و توسعه بدنی نشان می‌داد و حتی چرخه قاعدگی او آغاز شد.

در سال ۲۰۱۸، وکیل خانواده جانى اعلام کرد که او بر اثر عوارض نارسایی کبدی درگذشته است. تنها در آن زمان، یعنی پنج سال پس از جراحی لوزه، همه طرف‌ها پذیرفتند که جانى واقعاً مرده است. میشل گودوین، استاد برجسته و مدیر مرکز زیست‌فناوری و سیاست سلامت جهانی در دانشکده حقوق دانشگاه کالیفرنیا در ایرواین، این پرونده را بسیار جنجالی توصیف می‌کند.

و این تنها یک نمونه نیست. در حدود ۷۰ سال گذشته، اعلام زمان مرگ به مسئله‌ای هرچه پیچیده‌تر تبدیل شده است. پیشرفت‌هایی مانند دستگاه‌های تنفس مصنوعی و سیستم‌های حفظ حیات، مرز میان انسان و بدن را هرچه مبهم‌تر کرده‌اند. اکنون، آزمایش‌های حیرت‌انگیز روی خوک‌ها و توسعه سیستم پیشرفته‌ای به نام OrganEx، دوباره بحث قدیمی پایان حیات را زنده کرده است. OrganEx هنوز برای انسان قابل استفاده نیست، اما توانسته برخی از تغییرات سلولی مرتبط با مرگ را در بدن خوک‌ها معکوس کند. معنای این موضوع چیست؟ در مطالعات، وقتی خوک‌ها یک ساعت پس از مرگ به این سیستم متصل شدند، ظاهرشان دوباره شبیه موجود زنده گردید، قلبشان شروع به تپیدن کرد و حتی حرکت‌هایی از خود نشان دادند. اما آیا آنان هنوز مرده محسوب می‌شدند؟ و اگر روزی چنین درمانی به انسان برسد، چه بر سر مورد بعدی شبیه جانى مک‌مث خواهد آمد؟

یک کشف اتفاقی

نناد سستان، عصب‌زیست‌شناس دانشگاه ییل، ژن‌هایی را مطالعه می‌کند که نحوه رشد نورون‌ها و اتصال آن‌ها را در مغز کنترل می‌نمایند. برای این پژوهش‌ها، او تکه‌های بافت مغز را از بانک‌های بافت در سراسر جهان سفارش می‌دهد. حدود ۸ یا ۹ سال پیش، نمونه‌ای که از لندن ارسال شده بود، پرواز را از دست داد. یک روز تأخیر، معمولاً فاجعه‌بار تلقی می‌شد، چون سلول‌ها پس از چند دقیقه بی‌اکسیژنی می‌میرند. این چیزی است که سستان از نخستین درس‌های دوران پزشکی به یاد داشت.

اما او دیده بود که همیشه چنین نیست. چند بار پیش آمده بود که قطعه‌ای از مغز برای چند ساعت بیشتر بیرون مانده و با این حال، او هنوز توانسته سلول‌های زنده از آن بازیابی کند. بنابراین، هنگام رسیدن نمونه تأخیری از لندن، از یکی از پژوهشگرانش خواست که بخش کوچکی از آن را جدا کند و در پتری‌دیش دارای مواد مغذی سلولی قرار دهد. او گفت شاید چیزی زنده مانده باشد.

و این اتفاق افتاد؛ برخی سلول‌ها رشد کردند. سپس همین نتیجه در نمونه دوم نیز تکرار شد. سستان به این فکر افتاد که اگر سلول‌های زنده از مغزی مرده قابل حفظ هستند، چرا نتوان کل عضو را احیا کرد؟

او به کمک پمپ‌ها، گرم‌کن‌ها و فیلترها، سیستمی برای گردش یک مایع جایگزین خون ساخت. این دستگاه که اکنون ثبت اختراع شده و BrainEx نام گرفته، در سال ۲۰۱۹ نتایج شگفت‌آور خود را نشان داد: BrainEx توانست ویژگی‌های بنیادی مغز خوک را که چهار ساعت از مرگش گذشته بود، بازیابی کند؛ نورون‌ها فعال شدند، رگ‌ها عملکرد نشان دادند و سلول‌های ایمنی مغز فعالیت خود را حفظ کردند.

پس از انتشار مقاله، سیلی از پیشنهادها به سوی سستان روانه شد. دیوید آندریه‌ویچ، پژوهشگر پزشکی که اندکی پیش از انتشار مقاله به تیم پیوسته بود، می‌گوید که سستان تصمیم گرفت پاسخ پرسش‌های بنیادین را با ساخت نسخه‌ای برای کل بدن پیگیری کند. این پروژه OrganEx نام گرفت.

قلب‌ها دوباره فعال شدند

کشف علمی شگفت‌انگیز: بازگرداندن مردگان دیگر ناممکن نیست! - دیجینوی

OrganEx کارکردهایی شبیه ECMO (حفظ حیات خارج‌بدنی) دارد، اما بسیار پیشرفته‌تر است. این دستگاه شامل پمپ‌هایی برای شبیه‌سازی قلب و ریه، فیلتر خون، حسگرهای لحظه‌ای و محلول‌هایی شامل هموگلوبین مشتق از گاو و ترکیبی از حدود ده دارو است. هدف، جلوگیری از صدمات ناشی از اکسیژن‌رسانی ناگهانی و ایجاد حالتی از احیا به‌تدریج است.

وقتی زمان آزمایش OrganEx فرا رسید، تیم ییل ۱۰ خوک را مورد آزمایش قرار داد. خوک‌ها بی‌هوش بودند و سپس پژوهشگران با وارد کردن الکترود، ایست قلبی ایجاد نمودند. دستگاه‌ها توقف کامل قلب و مغز را ثبت کردند. خوک‌ها مرده بودند.

پس از گذشت یک ساعت، آن‌ها خوک‌های بی‌حرکت را به OrganExمتصل کردند. تنها نیم ساعت کافی بود تا نشانه‌ها ظاهر شوند: در چهار خوکِ تحت درمان با OrganEx، مانیتورهای قلب دوباره فعالیت الکتریکی را نشان دادند. قلب‌ها بدون ماساژ قلبی، خودبه‌خود شروع به فعالیت کردند.

در پایان مرحله شش‌ساعته، پژوهشگران نمونه‌های بافتی را بررسی کردند. نتایج حیرت‌آور بود: سلول‌های اندام‌های مختلف در گروه OrganEx ساختار بهتری داشتند، ژن‌های ترمیمی دوباره فعال شده بودند و حتی علائم ظاهری مرگ مانند سفتی و تغییر رنگ دیده نمی‌شد.

سستان می‌گوید حیوانات عملاً ظاهر متفاوتی داشتند و این تغییر با چشم غیرمسلح هم قابل تشخیص بود. وقتی از آندریه‌ویچ پرسیدند که چه رخدادهای دیگری در جریان آزمایش اتفاق افتاد، او مکثی نمود و سپس با دشواری کلمات را پیدا کرد. او گفت که آنچه موجب شگفتی فراوان شده، موضوع حرکات است.

هنگام عبور ماده حاجب از لوله، رخدادی تکان‌دهنده مشاهده شد: توده ۳۰ کیلوگرمی گوشت، به نظر رسید که سر خود را چرخاند. آندریه‌ویچ می‌گوید این اتفاق تنها چند ثانیه طول کشید و حیوان رفتاری شبیه تلاش برای برخاستن از خود نشان نداد، با این حال نمی‌شد آن را یک تکان ساده تلقی کرد. به‌گفته او، این یک حرکت پیچیده بود و نشان می‌دهد که پرفیوژن OrganEx می‌تواند محل اتصال عصب و عضله، یعنی محل تلاقی تارهای عصبی و الیاف عضلانی، را بازیابی کند.

او می‌پرسد که معنای این حرکت چیست و خودش پاسخ می‌دهد که هنوز مشخص نیست.

گسترش زندگی

کشف علمی شگفت‌انگیز: بازگرداندن مردگان دیگر ناممکن نیست! - دیجینوی

دانشمندان همچنان درباره معنای نتایج OrganEx در حال بررسی‌‌ هستند. آزمایش‌ها روی حیوانات انجام شده و سال‌ها تا رسیدن به نقطه‌ای که در پزشکی انسانی تأثیرگذار شوند فاصله دارند. با این حال، در سطح سلولی، این آزمایش‌ها ممکن است نشان دهند که مرگ، نه‌تنها به‌سرعت و قطعیت گذشته پیش نمی‌رود، بلکه شاید قابل بازنگری باشد. برای فردی که بر اثر ایست قلبی زمین می‌افتد و ۱۰ دقیقه بر زمین می‌ماند، این یافته‌ها یک پرسش کلیدی مطرح می‌کنند: واقعاً او تا چه اندازه مرده است؟

در حال حاضر، وقتی قلب فردی بر اثر بیماری یا حمله قلبی از کار می‌افتد، شانس او برای زنده خارج شدن از بیمارستان تنها حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد است. رابرت مونتگومری، جراح پیوند و مدیر مؤسسه پیوند دانشگاه NYU Langone، که خود بارها با چنین وضعیتی مواجه شده، این موضوع را مطرح می‌کند. او پیش از آنکه در سال ۲۰۱۸ در همان بیمارستان قلب پیوندی بگیرد، به دلیل یک عارضه ارثی تضعیف‌کننده عضله قلب، هفت بار دچار ایست قلبی شد و هر بار احیا گردید.

مونتگومری اکنون می‌پرسد که آیا ممکن است مرگ در چنین موقعیت‌هایی قابل بازگشت باشد. او تصور می‌کند که شاید بتوان به جای ECMO از OrganEx برای مداخله پس از ایست قلبی استفاده کرد؛ پیش از آنکه قلب دوباره راه‌اندازی شود و مغز با خون گرم مواجه گردد. مونتگومری می‌گوید بدون آسیب‌های ناشی از پرفیوژن ناگهانی که ECMO می‌تواند به‌وجود آورد، شاید نرخ بقا افزایش یابد.

اطلاعات موجود درباره پیامدهای بلندمدت خالکوبی بر سلامت انسان همچنان اندک است، اما نتایج چند پژوهش تازه نشان می‌دهد که این شیوه هنری می‌تواند موجب التهاب طولانی‌مدت در بدن شود.

مطابق پژوهشی که بر روی موش‌ها انجام شده است، جوهر خالکوبی در گره‌های لنفاوی تجمع پیدا می‌کند و با ایجاد اختلال در عملکرد سیستم ایمنی، موجب تغییرات ماندگار در سازوکارهای دفاعی بدن می‌شود. در این مطالعه، موش‌هایی که خالکوبی شده بودند، التهاب مزمن در گره‌های لنفاوی خود نشان دادند. این گره‌ها، با ذرات جوهر رنگین شده بودند و واکنش پادتن آن‌ها به واکسن‌ها نیز دستخوش تغییر شد. گره‌های لنفاوی کسانی نیز که از افراد دارای خالکوبی نمونه‌برداری شده بود، حتی سال‌ها پس از انجام خالکوبی، نشانه‌های مشابهی از التهاب و تغییر رنگ را نشان می‌داد.

این نتایج، احتمال ارتباط میان خالکوبی و افزایش خطر ابتلا به بیماری‌ها را مطرح می‌کند و بیانگر نیاز به انجام تحقیقات بیشتر است. این نکته را سانتیاگو گونزالس از دانشگاه لوگانو در سوئیس مطرح می‌کند.

او با اشاره به این موضوع می‌گوید که طی فرآیند خالکوبی، جوهر مستقیما وارد بدن می‌شود و موضوع صرفا یک تغییر ظاهری در سطح پوست نیست، بلکه پیامدهایی در دستگاه ایمنی ایجاد می‌گردد. گونزالس توضیح می‌دهد که التهاب مزمن در درازمدت می‌تواند موجب فرسودگی سیستم ایمنی شود و این امر احتمال بروز عفونت‌ها یا برخی سرطان‌ها را افزایش می‌دهد. از این رو، پرسش‌های بسیاری وجود دارد که نیازمند بررسی بیشتر هستند.

خالکوبی در سال‌های اخیر در سراسر جهان به یک روند گسترده تبدیل شده است. اکنون میان ۳۰ تا ۴۰ درصد افراد در اروپا و ایالات متحده دست‌کم یک خالکوبی دارند. اگرچه گونزالس خود خالکوبی ندارد، اما ارزش هنری آن را درک می‌کند و آن را از نظر زیبایی‌شناختی جذاب می‌داند. با این حال، اطلاعات علمی درباره اثرات بلندمدت خالکوبی، به‌ویژه پیامدهای آن بر سیستم ایمنی، همچنان محدود است.

گونزالس می‌گوید او و همکارانش زمانی متوجه موضوع شدند که در جریان یک پروژه جداگانه درباره التهاب در موش‌ها، مشاهده کردند حیواناتی که برای شناسایی دارای خالکوبی کوچک شده بودند، واکنش‌های التهابی شدید و غیرمنتظره نشان دادند. همین موضوع سبب شد که آنها بررسی‌های دقیق‌تری انجام دهند.

پژوهشگران با استفاده از جوهرهای تجاری استاندارد در رنگ‌های مشکی، قرمز و سبز، بخشی به مساحت ۲۵ میلی‌متر مربع از پوست پای عقب چندین موش را خالکوبی کردند. آنها با کمک تجهیزات تصویربرداری پیشرفته مشاهده کردند که جوهر از طریق عروق لنفاوی به سرعت، و در بسیاری موارد طی چند دقیقه، به سوی گره‌های لنفاوی نزدیک حرکت می‌کند.

در آنجا، ماکروفاژها که از مهم‌ترین سلول‌های ایمنی برای پاک‌سازی بقایا، عوامل بیماری‌زا و سلول‌های مرده هستند، ذرات جوهر را جذب کرده و باعث رنگ‌ گرفتن گره‌ها و ایجاد التهاب حاد می‌شوند. حدود ۲۴ ساعت بعد، این ماکروفاژها می‌میرند و جوهر را آزاد می‌کنند؛ سپس ماکروفاژهای دیگر آن را جذب کرده و همین چرخه مرگ و جذب جوهر بارها تکرار می‌شود. این روند سبب ایجاد التهابی مزمن و چشمگیر می‌شود که مدت‌ها پس از بهبود محل خالکوبی ادامه می‌یابد.

گونزالس می‌گوید که پس از پایان آزمایش و با گذشت دو ماه از زمان خالکوبی، میزان شاخص‌های التهابی در گره‌های لنفاوی موش‌های خالکوبی‌شده همچنان تا پنج برابر بیش از حد طبیعی بود.

برای بررسی تأثیر این التهاب بر عملکرد سیستم ایمنی، پژوهشگران واکسن‌ها را به طور مستقیم در محل پوست خالکوبی‌شده تزریق کردند. واکنش پادتنی موش‌های خالکوبی‌شده به واکسن mRNA کووید-۱۹ ضعیف‌تر از موش‌های گروه کنترل بود، اما واکنش آنها به واکسن آنفلوآنزا قوی‌تر شد.

بررسی‌های بیشتر نشان داد که ماکروفاژهای گره لنفاوی در موش‌های خالکوبی‌شده چنان از جوهر پر شده‌اند که مقدار کمتری از واکسن کووید-۱۹ را جذب می‌کنند؛ واکسنی که برای فعال‌شدن نیازمند پردازش توسط ماکروفاژهاست. در مقابل، واکسن پروتئین‌محور آنفلوآنزا با افزایش التهاب، واکنش پادتنی بیشتری ایجاد کرده که شاید دلیل آن افزایش سلول‌های ایمنی فراخوانده‌شده به محل خالکوبی باشد. گونزالس می‌گوید که پاسخ ایمنی ممکن است به نوع واکسن بستگی داشته باشد.

در گام بعد، پژوهشگران مجموعه‌ای محدود از نمونه‌برداری‌های گره لنفاوی در انسان‌هایی را بررسی کردند که در نواحی نزدیک به گره‌ها خالکوبی داشته‌اند. حتی دو سال پس از خالکوبی، این گره‌ها همچنان حاوی ذرات رنگ بودند و ماکروفاژهای موجود در آنها همان الگوی مشاهده‌شده در موش‌ها را نشان می‌دادند. به گفته گونزالس، گره‌های لنفاوی این افراد کاملا از جوهر پر شده بود.

او اضافه کرد که این جوهر احتمالا تا پایان عمر در گره‌های لنفاوی باقی خواهد ماند، حتی اگر فرد اقدام به پاک‌کردن خالکوبی خود روی پوست کند؛ زیرا حذف جوهر از پوست ممکن است، اما حذف آن از گره‌های لنفاوی امکان‌پذیر نیست.

کریستل نیلسن از دانشگاه لوند در سوئد می‌گوید این یافته‌ها دیدگاه مهمی درباره ارتباط احتمالی میان خالکوبی و دستگاه ایمنی ارائه می‌دهد. او و همکارانش در ماه گذشته تحقیقی منتشر کردند که افزایش خطر ملانوم را در افراد دارای خالکوبی گزارش می‌داد. نیلسن توضیح می‌دهد که یکی از فرضیه‌های آنها نقش التهاب در گره‌های لنفاوی بود و نتایج این پژوهش جدید شواهد قانع‌کننده‌ای در تأیید این فرضیه ارائه می‌کند. او این مطالعه را گامی مهم در فهم ارتباط میان خالکوبی و بیماری‌ها می‌داند.

مایکل جیولبوداگیان از موسسه فدرال ارزیابی خطر آلمان در برلین نیز معتقد است این پژوهش تصویری دقیق‌تر از نحوه تعامل رنگ‌دانه‌های خالکوبی با سیستم ایمنی ارائه می‌دهد. با این حال تأکید می‌کند که نتایج حاصل از موش‌ها لزوما قابل تعمیم کامل به انسان نیست؛ به‌ویژه با در نظر گرفتن تفاوت‌های قابل توجه میان پوست انسان و موش. او می‌گوید اهمیت این موضوع برای سلامت انسان، به‌خصوص پس از بهبودی کامل زخم، نیازمند بررسی‌های گسترده‌تر است.

در ماه‌های آینده قیمت تمامی کامپیوترها، چه دستگاه‌های شخصی (PC) و چه لپ‌تاپ‌ها، افزایش چشمگیری خواهد داشت. کاربرانی که قصد داشتند کامپیوتر خود را با قطعات دلخواه شخصی‌سازی کنند، به دلیل رشد شدید قیمت حافظه RAM دیگر امکان تهیه سیستم مقرون‌به‌صرفه را نخواهند داشت. در همین حال، کسانی که به فکر خرید لپ‌تاپ آماده هستند بهتر است زودتر اقدام کنند، زیرا نشانه‌های زیادی وجود دارد که بزرگ‌ترین تولیدکنندگان لپ‌تاپ در جهان به‌زودی قیمت‌ها را افزایش خواهند داد.

بر اساس گزارش تازه شرکت تحلیل بازار TrendForce که روز جمعه منتشر شد، اکثر تولیدکنندگان بزرگ لپ‌تاپ در حال بررسی یا حتی برنامه‌ریزی برای اعمال افزایش قیمت هستند. شرکت لنووو که همچنان بیشترین سهم بازار کامپیوترهای شخصی را در اختیار دارد، طبق اطلاعیه‌ای که منابع صنعتی مشاهده کرده‌اند، به مشتریان خود یعنی خرده‌فروشان هشدار داده است که قیمت‌های فعلی تنها تا تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۲۶ (۱۱ دی ۱۴۰۴) معتبر خواهند بود. این موضوع نشان می‌دهد که خرده‌فروشان باید انتظار تغییر در قیمت‌های پیشنهادی داشته باشند و در نهایت مصرف‌کنندگان ناچار خواهند شد هزینه بیشتری برای خرید لپ‌تاپ‌ها و کامپیوترهای شخصی پرداخت کنند.

قیمت لپ تاپ به‌زودی سر به فلک می‌کشد - دیجینوی

شرکت اچ‌ پی (HP) که دومین تأمین‌کننده بزرگ کامپیوترهای شخصی از نظر سهم بازار است نیز شرایط مشابهی را تجربه می‌کند. روزنامه کره‌ای Chosun Ibo گزارش داد که شرکت‌های اچ‌ پی (HP) و دل (DELL) تنها چند هفته پیش از معرفی محصولات جدیدشان، در حال بازنگری نقشه راه محصولات خود هستند. مدیرعامل اچ‌ پی، انریکه لورس (Enrique Lores)، اعلام کرده است که حافظه حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد از هزینه یک کامپیوتر را تشکیل می‌دهد. این موضوع با تمرکز جدید بر هوش مصنوعی در کامپیوترها، مانند سیستم کوپایلوت (Copilot+) مایکروسافت، شدت بیشتری پیدا کرده است. این کامپیوترها برای اجرای پردازش‌های هوش مصنوعی روی دستگاه به حافظه RAM بیشتری نیاز دارند که معمولاً حداقل ۱۶ گیگابایت یا بیشتر است. اگر برایتان سؤال بود که چرا اپل اکنون در تمامی مدل‌های پایه مک‌بوک حداقل ۱۶ گیگابایت حافظه RAM ارائه می‌دهد، دلیل آن همین نیاز به هوش مصنوعی است.

منابع ناشناس صنعتی در TrendForce اعلام کرده‌اند که شرکت دل قصد دارد قیمت محصولات خود را از اواسط دسامبر حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد افزایش دهد. برند دل شامل لپ‌تاپ‌های مصرفی و تجاری و همچنین محصولات گیمینگ از جمله سری Alienware است. این شرکت افزایش قیمت را رد نکرده، اما هنوز میزان دقیق آن مشخص نیست.

شرکت دل در بیانیه‌ای به یک خبرگزاری توضیح داد: «مانند سایر شرکت‌های فعال در صنعت، دل در مواقع ضروری اقدام به تغییرات هدفمند در قیمت‌گذاری می‌کند، در حالی که تداوم عرضه و تعهد به ارزش مشتری را حفظ می‌نماید. زنجیره تأمین ما کامل و جهانی است و برای ایجاد انعطاف‌پذیری لازم در مواجهه با شرایط کلان اقتصادی، مقرراتی و تجاری طراحی شده است.»

این مجموعه اطلاعات نشان می‌دهد که بازار جهانی لپ‌تاپ و کامپیوترهای شخصی در آستانه تغییرات جدی قرار دارد؛ تغییراتی که نه‌تنها برندهای بزرگ بلکه شرکت‌های کوچک‌تر را نیز تحت فشار قرار خواهد داد و در نهایت مصرف‌کنندگان باید خود را برای پرداخت هزینه‌های بالاتر آماده کنند.

در تاریخ ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، رآکتور هسته‌ای چرنوبیلِ اوکراین که در آن زمان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود، منفجر شد و حجم زیادی از تشعشات را به‌وجود آورد. تقریبا چهار دهه بعد، این نیروگاه و بسیاری از مناطق اطراف آن هنوز خالی از سکنه هستند. با این حال، حیوانات مختلفی از جمله هزاران سگ وحشی توانستند در بین تشعشعات چرنوبیل زندگی کنند که بسیاری از آن‌ها توله حیوانات خانگی مردم بودند. با نزدیک شدن به چهلمین سال‌روز بزرگ‌ترین فاجعه هسته‌ای جهان، زیست‌شناسان اکنون تلاش کرده‌اند این حیوانات و ژن آن‌ها را به‌طور دقیق‌تری بررسی کنند.

چرنوبیل تقریبا به اندازه پارک ملی یوسیمیتی است و زیست‌شناسان قصد دارند بدانند چگونه دهه‌ها قرار گرفتن در معرض تشعشعات ممکن است ژنوم حیوانات را تغییر داده و حتی احتمالا روند تکامل آن را تسریع کرده باشد. دانشمندان بررسی دی‌ان‌ای ۳۰۲ سگ وحشی در این منطقه را آغاز کردند. الین اوسترندر، یکی از نویسندگان پژوهش انجام‌شده و متخصص ژنومیک سگ‌ها، می‌گوید: “آیا آن‌ها موجودات جهش‌یافته هستند که می‌توانند در این منطقه بدون هیچ‌گونه مشکلی زندگی و تولیدمثل کنند؟ این حیوانات با چه چالش‌هایی روبه‌رو هستند و چگونه از نظر ژنتیکی با آن‌ها کنار آمده‌اند؟” البته تحول سریع جانوران توسط تشعشات، موضوع جدیدی نیست.

برای مثال، تابش هدفمند اشعه به بذرها در فضا برای ایجاد جهش‌های مفید، یک روش شناخته‌شده برای به‌وجود آوردن گیاهانی است که برای دمای روبه‌افزایش زمین مناسب‌تر هستند. دانشمندان سال‌هاست که برخی از موجودات چرنوبیل از جمله باکتری‌ها، جوندگان و حتی پرندگان را بررسی کرده‌اند. برای مثال، تحقیقی نشان داد که قورباغه‌های درختی شرقی که معمولا سبزرنگ هستند، در آنجا سیاه‌تر شده‌اند. زیست‌شناسان فکر می‌کنند قورباغه‌ها جهشی مفید در ملانین داشته‌اند که رنگ پوستشان را تعیین می‌کند. این نتایج دانشمندان را به فکر فرو برد که آیا ممکن است اتفاق مشابهی برای سگ‌های چرنوبیل در حال رخ دادن باشد؟

سگ‌های چرنوبیل

بر اساس پژوهش انجام شده، سگ‌های وحشی که در نزدیکی نیروگاه چرنبویل زندگی می‌کنند، تفاوت‌های ژنتیکی مشخصی با سایر سگ‌هایی که تنها حدود ۱۰ مایل دورتر هستند، دارند. البته این تحقیق تنها گام اول برای اثبات فرضیه جهش ژنتیکی سگ‌های چرنوبیل است. با این حال، یکی از دانمشندان محیط زیست اشاره کرده است که این نوع تحقیقات می‌توانند پیچیده باشد، زیرا تشخیص جهش‌های ناشی از تشعشعات از سایر اثرات، مانند همخون بودن بسیار سخت است. افزون‌بر این، محققان به بررسی این سوال پرداخته‌اند و نتایج متناقضی به‌دست آورده‌اند. در حقیقت، پژوهشی دیگر نشان می‌دهد که می‌توانیم تشعشعات هسته‌ای را از فهرست عوامل تاثیرگذار بر زندگی سگ‌های چرنوبیل حذف کنیم. در این آنالیز ژنتیکی، سطح کروموزونی، سطح ژنوم و حتی نوکلئوتیدهای سگ‌های چرنوبیل مورد بررسی قرار گرفت و هیچ اختلالی که نشان‌دهنده جهشی ناشی از تشعشات باشد، یافت نشد.

برای ایجاد یک مبنای مقایسه، تیم تحقیقاتی ژنوم سگ‌های شهر چرنوبیل که در فاصله ۱۶ کیلومتری از منطقه حفاظت‌شده قرار داشتند را با سگ‌های یافت‌شده در مناطقی از روسیه، لهستان و سایر کشورهای مجاور مقایسه کردند. پس از اینکه مشخص شد جمعیت این حیوانات از نظر ژنتیکی شبیه یکدیگر هستند، از سگ‌های چرنوبیل به عنوان معیاری برای تحقیقات خود استفاده کردند. البته این کار آسان نبود، زیرا بیش از دوازده نسل از سگ‌های اصلی که شاهد انفجار نیروگاه چرنوبیل بودند، گذشته است. متیو برین، نویسنده ارشد این پژوهش گفت: “ما می‌دانیم که قرار گرفتن در معرض تشعشعات زیاد می‌تواند موجب بی‌ثباتی در سطح کروموزوم شود.”

او افزود: “در حالی که تعداد سگ‌های چرنوبیل اکنون بیشتر است. جهش‌ها درصورت فراهم کردن امکان بقا برای سگ‌های اولیه، هنوز هم قابل تشخیص هستند. اما ما هیچ شواهدی را در این سگ‌ها پیدا نکردیم.” با این اوصاف، تحقیقی که قبلا انجام شده بود، همچنان یک الگو برای پژوهش‌های بیشتر درباره اثرات تشعشعات بر پستانداران بزرگ‌تر فراهم می‌کند، زیرا دی‌ان‌ای سگ‌هایی که در اطراف چرنبویل زندگی می‌کنند، می‌تواند با سگ‌هایی که در مناطق غیرآلوده هستند، مقایسه شود. با نبود نتایج قعطی، پژوهش جدید دانشمندان بار دیگر نشان داد منطقه‌ای که باید یک زمین بایر باشد، تبدیل به یک فرصت علمی بی‌نظیر برای آشنایی با تشعشعات و تاثیر آن بر تکامل جانوران شده است.

ارتش ایالات متحده در حال آماده‌سازی برای معرفی نسل جدیدی از پهپادها است که مجهز به تسلیحات لیزری با انرژی بالا هستند و قادر به از کار انداختن سنسورها، ذوب کردن تجهیزات الکترونیکی و ساقط کردن پهپادها در آسمان خواهند بود.

این اقدام یکی از مهم‌ترین تغییرات در طراحی پهپادهای نظامی از زمان معرفی MQ-1C Gray Eagle به شمار می‌رود. این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که پنتاگون حرکت خود را به سمت سیستم‌های انرژی هدایت‌شونده را شتاب بخشیده است و اکنون لیزرهای با انرژی بالا در میان شش اولویت برتر فناوری این سازمان قرار دارند.

بر اساس گزارش Breaking Defense، ارتش ایالات متحده می‌خواهد نسل بعدی سیستم‌های هوایی بدون سرنشین خود را به بارهای ماژولار مجهز کند. این شامل تسلیحات قدرتمند لیزری می‌شود که قادر به ساقط کردن پهپادها با کسری از هزینه‌ی رهگیرهای سنتی هستند.

انتظار می‌رود این برنامه شامل پهپادهای گروه ۴ و ۵ باشد. البته یک مقام ارتش آمریکا اعلام کرده که هر پهپاد گروه ۴/۵ این قابلیت را نخواهد داشت و این تسلیحات یک بار اضافی خاص برای صحنه نبرد خواهد بود. این مقام ارتش آمریکا تأیید کرد که یک سلاح لیزری به‌طور قطع بخشی از مجموعه قابلیت‌ها خواهد بود. این سیستم احتمالاً از ابتکار دفاع هوایی Golden Dome دولت ترامپ حمایت خواهد کرد که هدف آن ایجاد حفاظت لایه‌ای در برابر پهپادها، موشک‌ها و توپخانه است.

پهپادهای با سلاح‌های لیزری، به ناوگان بدون سرنشین ارتش آمریکا ملحق می‌شوند - دیجینوی

همچنین انتظار نمی‌رود ناوگان آینده پهپادهای ارتش آمریکا کاملاً از ابتدا ساخته شود. جنرال اتمیکس، سازنده Gray Eagle، قبلاً به یک رقیب احتمالی با پلتفرم STOL Mojave اشاره کرده بود که ویژگی‌های طراحی کلیدی MQ-1C با برد طولانی را به همراه دارد.

مارک برینکلی، سخنگوی جنرال اتمیکس، گفته است تا زمانی که این پلتفرم به ارتش آمریکا ارائه شود، راهکار STOL آنها آزمایش و اصلاح خواهد شد و این شرکت صرفاً وعده نمی‌دهد.

سخنگوی شرکت تأکید کرد هدف ایجاد یک ابرسلاح نیست که هدفش انفجار Death Star باشد، بلکه می‌توان با آن اپتیک را کور کرد، پلاستیک را ذوب نمود، هدف‌گیری را مختل کرد و تجهیزات الکترونیکی را بیش از حد داغ نمود.

شرکت مستقر در سن دیگو تاکنون چندین پروژه داخلی لیزری را اجرا کرده و در حال گفتگو با نهادهای دولتی برای ادغام راهکارهای پرانرژی است. همچنین گزارش شده که استارتاپ‌ها نیز به این فرصت توجه نشان داده‌اند.

یکی از آنها به نام Aurelius Systems ادعا کرده که لیزر Archimedes زیر ۱۰ کیلووات این شرکت، به‌صورت فنی برای ادغام روی پایه Gray Eagle تأیید شده است. داستین هیکس، رئیس توسعه Aurelius Systems، گفت که واحد Archimedes سبک و جمع‌وجور است و می‌تواند روی یکی از پایه‌های خارجی Gray Eagle نصب شود.

ارتش آمریکا از طریق برنامه سرمایه‌گذاری FUZE در اکتبر مبلغ ۶۲,۰۰۰ دلار به Aurelius اختصاص داد و این شرکت موفق شد چند پهپاد کوچک را از زمین ساقط کند.

انتظار می‌رود به‌زودی یک درخواست اطلاعات از سوی ارتش آمریکا منتشر شود. شرکت‌ها پنجره زمانی کوتاهی برای پاسخ خواهند داشت قبل از آن که ارتش یک فراخوان رسمی ارائه دهد.

رییس‌جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، اعلام کرده که هوش مصنوعی میدان رقابت کاملاً جدیدی ایجاد کرده که در آن، داده جایگزین قلمرو شده و تعیین‌کننده میزان نفوذ کشورهاست. از دید او، هر کشوری که مجموعه‌های داده گسترده‌تر و قدرتمندتری را در اختیار داشته باشد، کنترل شکل‌گیری درک انسان‌ها از جهان را نیز در دست خواهد داشت.

پوتین در گفت‌وگویی اختصاصی با India Today بیان کرده که هوش مصنوعی می‌تواند به پیشرفت یا آسیب منجر شود و نتیجه نهایی آن بسته به این است که دولت‌ها چه نوع چارچوب‌های تنظیم‌گری برای استفاده از این فناوری وضع کنند. او هشدار داده است که تمرکز کنترل داده در یک نقطه، قدرت بی‌سابقه‌ای برای اثرگذاری بر جوامع ایجاد می‌کند.

پوتین توضیح داده است که باید به هوش مصنوعی مانند هر دستاورد بزرگ تاریخی در حوزه فناوری نگاه کرد؛ دستاوردی که هم ظرفیت ایجاد پیشرفت‌های فوق‌العاده دارد و هم می‌تواند خطرهای جدیدی به همراه آورد. او با اشاره به این‌که این تکنولوژی یک فناوری فراگیر و چندبعدی است، اثرات آن به‌زودی وارد زندگی روزمره مردم عادی خواهد شد.

به‌گفته او، کشورهایی که در توسعه و به‌کارگیری مؤثر هوش مصنوعی موفق‌تر عمل کنند، به برتری راهبردی دست خواهند یافت. او تأکید کرده است که آنانی که نخستین بار این فناوری را به‌طور جامع فرا بگیرند، مزایای بسیار گسترده‌ای در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، دفاعی، آموزشی، علمی و بهداشتی به‌ دست خواهند آورد.

بخش دیگری از هشدارهای پوتین درباره نقش داده در شکل‌گیری قدرت و ادراک عمومی است. او خاطرنشان کرده است که سیستم‌های امروزی هوش مصنوعی بر پایه تحلیل مجموعه‌های عظیمی از داده ساخته می‌شوند و این مجموعه‌ها به‌طور مستقیم شامل اطلاعات مرتبط با افراد هستند. پوتین توضیح داده که بخش مهم این چالش، ورود داده‌های شخصی مردم به این فرایند است و دولت‌ها باید حفاظت و امنیت کامل این اطلاعات را تضمین کنند تا حقوق بشری در گسترده‌ترین مفهوم آن حفظ شود.

او هشدار داده کسانی که مالک این بانک‌های اطلاعاتی هستند، با استفاده از ظرفیت این فناوری‌ها می‌توانند جهان‌بینی و برداشت عمومی را شکل دهند. پوتین گفت که چنین نفوذی تنها یک تهدید در حوزه نقض حریم خصوصی نیست، بلکه قدرت جهت‌دهی به افکار عمومی و هدایت برداشت جمعی در مقیاس گسترده را نیز در بر دارد.